چهار دلیل که چرا برای بچهها طلاق بهتر از تداوم ازدواج ناموفق است.
اینکه طلاق به بچهها کمک میکند یا به آنها آسیب میزند به نحوهی مدیریت آن توسط والدین بستگی دارد، اما یکچیز قطعی است: تداوم ازدواج ناموفق و ماندن در یک ازدواج سمی قطعاً به بچهها بیشتر آسیب میزند تا اینکه به نفعشان باشد.
بچههایی که مجبور هستند ازدواجهای بیعشق و تداوم ازدواج ناموفق را تحمل کنند و تنش عاطفی را تاب بیاورند باید هرروز با رابطهی ناکارآمد والدینشان سر کنند. آنها عدم خوشبختی و احساس سردی و عدم صمیمیت والدینشان را مستقیماً حس میکنند. در بسیاری از موارد، بچهها خودشان را سرزنش میکنند و احساس میکنند رابطهی متشنج والدینشان تا حدودی تقصیر آنها است. در چنین مواردی، کنار هم بودن “برای بچهها” یک شوخی بیرحمانه است.
در اینجا چهار طریقی که کودکان از ازدواجهای غمانگیز و ملالانگیز رنج میبرند به شما معرفی میشوند:
۱. تنش مزمن
رابطهی والدینمان چنان اثر عاطفی بر ما میگذارد که هرگز از بین نمیرود. یک بخش طبیعی از فرآیند رشد کودکان درونی ساختن هردوی والدین است. وقتی والدین مدام باهم درگیری دارند، بچههایشان آن درگیریها را درونی سازی میکنند. بهجای احساس آرامش و راحتی، وقتی کنار پدر و مادرشان هستند، احساس تنش میکنند. چنین تنش متداومی میتواند بیماریهای عاطفی، اجتماعی و جسمی وخیمی در کودکان ایجاد کند، مانند افسردگی، ناامیدی، یا خستگی مزمن.
۲. احساس عدم ثبات نفس
در فیلم شورش بیدلیل، جیمز دین بر سر پدر و مادرش که در حال مشاجره هستند فریاد میکشد، “بس کنید! داغونم کردین! ” چون جنگ بین والدین عمیقاً در ذهن کودکان ریشه میدواند. این کشمکش احساس امنیت آنها را نابود میکند و آرامش درونیشان را به حداقل میرساند و آنها را با هیجانات خودشان در مجادله و تضاد قرار میدهد. بهعنوانمثال، آنها آرزو میکنند که دوست داشته شوند، اما از نزدیکی و صمیمیت اجتناب میکنند؛ آنها آرزوی داشتن دوست و رفیق را دارند، اما انزوا را انتخاب میکنند؛ آنها تواناییهای هوشی و ابتکاری بینظیری خواهند داشت، باوجوداین تلاشهای خودشان را خراب میکنند. تضاد بیرونی بین والدینشان نهایتاً به یک کشمکش درونی در خودشان تبدیل میشود که زندگیشان را بغرنج و رشد عاطفیشان را دچار اختلال میکند.
۳. ترس از صمیمیت
کودکانی که توسط والدین ناسازگار بزرگ میشوند مشکل بزرگی در نزدیک شدن به دیگران دارند. صمیمیت باعث آسیب روانی آنها میشود. آنها وقتی شاهد رابطهی ناکارآمد والدینشان بودند رنج میکشیدند، بنابراین از نزدیکی اجتناب میکنند تا از آسیب دیدن در امان بمانند. اگر موفق شوند یک رابطهی صمیمی ایجاد کنند، جانب احتیاط را رعایت یا گاردشان را حفظ میکنند. وقتی درگیری پیش میآید، بهاحتمال فراوان میگریزند یا همان مشاجراتی را که والدینشان داشتهاند با شریک جنسی خود بازآفرینی میکنند.
۴. مشکلات خلقوخوی
والدین متخاصم بچههایی درست میکنند که با مشکلات خلقوخوی جدی مثل افسرده خویی دستوپنجه نرم میکنند. این مشکلات، اگر درمان نشوند، ممکن است به اختلالات شخصیتی یا سوءمصرف مواد منجر شوند. در ژرفای این مشکلات یک یاس عمیق نهفته است. آنها از یک سن پایین یاد میگیرند که خوشبینی را کنار بگذارند و انتظار بدترین چیزها را داشته باشند. متأسفانه، ازدواجهای بد باعث میشود بچهها بسیار سریع به بلوغ برسند و دوران کودکی را از دست بدهند.
منبع: https://www.psychologytoday.com/us
دیدگاه کاربران