حرفه روانشناسی در آرژانتین
موضوع کلی ما بررسی چالشها و آسیبهای موجود در رشته و حرفه روانشناسی در ایران است. ازجمله مواردی که در این زمینه راهگشاست، تجربههای مشابه در کشورهای دیگر است. اینکه آنها چه مسیرهایی را در زمینه کاربردیسازی روانشناسی طی کرده، چه موانعی را پشت سر گذاشتهاند و به چه موفقیتهایی در حرفه روانشناسی نائل شدهاند. در این گفتگو که در چند بخش گزارش خواهد شد با دکتر کامران علی پناهی هم صحبت شدیم. موضوع گفتگوی ما بررسی وضعیت رشته و حرفه روانشناسی در کشور آرژانتین بود که متن پیش رو بخش اول آن است.
دکتر کامران علی پناهی تحصیلات پزشکی را در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران به اتمام رسانده است. وی به لحاظ حرفهای کارنامهای درخشان دارد: کارشناس ارشد نوروسایکوفارماکولوژی از دانشگاه فاوالورو در بوئنوس آیرس، کارشناس ارشد زوج و خانوادهدرمانی (رویکرد روانکاوانه) از مؤسسه دانشگاهی بهداشت روان بوئنوس آیرس، روانکاو انستیتو روانکاوی انخل گارما و انجمن روانکاوی آرژانتین وابسته به انجمن بینالمللی روانکاوی و استاد سمینارهای روانکاوی در همین انستیتو، استاد مدعو دانشگاه بوئنوس آیرس و مؤسسه نوروساینس بوئنوس آیرس، عضو کمیسیون هنر و روانپزشکی انجمن جهانی روانپزشکی. همچنین مؤلف دو کتاب به اسپانیایی به نامهای تئوری سینما و روانکاوی، نگرشی روانکاوانه بر قانون قصاص است. در کنار اینها، مؤلف چندین فصل از کتابهای مختلف با همکاری سایر روانکاوان، مؤلف مقالات مختلف روانکاوی و نوروسایکوفارماکولوژی نیز است.
موضوع بحث ما چالشها و آسیبهای موجود در رشته و حرفه روانشناسی در ایران است. ازجمله مواردی که در این زمینه راهگشاست، تجربههای مشابه در کشورهای دیگر است. اینکه آنها چه مسیرهایی را در زمینه کاربردیسازی روانشناسی طی کرده، چه موانعی را پشت سر گذاشتهاند و به چه موفقیتهایی نائل شدهاند. با توجه به اینکه شما از ۱۳۸۵ تاکنون در کشور آرژانتین مشغول به ارائه خدمات رواندرمانی بودهاید و با فضای این کشور آشنایید، لطفاً کمی دربارۀ سیر تحول این رشته در این کشور توضیح دهید.
به طور کلی میتوان گفت روانشناسی در آرژانتین، از ابتدای پیدایش تا به امروز، تغییراتی اساسی را شاهد بوده و این تغییرات ارتباط تنگاتنگی با وضعیت اجتماعی- سیاسی جامعه داشته است به طوری که میتوان با تأکید بر مسائل خاص، آن را به دورههای مختلف تقسیمبندی کرد.
آرژانتین کشوری است که قدیمیترین دانشگاه را در کل آمریکای جنوبی و در کل نیمکره جنوبی دارد و دانشگاه ملی کوردوبا واقع در شهر کوردوبا از قدیمیترین دانشگاههای آرژانتین و امریکای لاتین است که در ابتدای قرن ۱۷ تأسیس شد. درس روانشناسی نیز به عنوان یک درس از چند قرن پیش بدان پرداخته میشده است؛ البته نه به عنوان یک رشته بلکه به عنوان درسی که مرتبط با فلسفه است. مسائلی که در قرن ۱۸ و ۱۹ در دانشگاه کوردوبا بیشتر به آنها پرداخته میشد، مسائل روانشناختی در آثار فلاسفه معروف مثل افلاطون و ارسطو یا حتی دیدگاههای مذهبی مثل آگوستین قدیس بوده است.
پس در واقع تا قرن ۱۹ در آرژانتین، روانشناسی به عنوان رشتهای مستقل، وجود نداشته است.
بله. تقریباً تا سال ۱۸۹۰ چیزی به نام روانشناسی وجود نداشت به جز درسهایی که به صورت پراکنده در دانشکده فلسفه ارائه میشد.
شما فرمودید که سیر تغییرات روانشناسی در آرژانتین، ارتباط بسیاری با وضعیت اجتماعی- سیاسی حاکم بر این جامعه داشته است. چگونه این شرایط بر تحولات رشته روانشناسی تأثیر داشته است؟
از حدود ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۶ نظام سیاسی حاکم در آرژانتین، کاملاً محافظه کار بودهاست و تقریباً از ۱۸۹۴ تا ۱۹۱۶ دورهای را شاهد ایم که آموزش نظاممند روانشناسی نه به مثابه یک رشته بلکه به عنوان کار پژوهشی در دپارتمان روانشناسی فیزیولوژیک و تجربی در دانشکده فلسفه و ادبیات دانشگاه بوئنوس آیرس دنبال میشده است.
این دپارتمان را یکی از فیزیولوژیستهای معروف آرژانتینی به نام اوراسیو پینیییرو تأسیس کرد که اولین آزمایشگاه یا لابراتوار تجربی فیزیولوژیک در روانشناسی است. این آزمایشگاه متأثر از جنبش پوزیتیویسم یا اثباتگرایی و رویکرد بیولوژیک یا زیستشناختی و پایه فیزیولوژی در روانشناسی بود و یک روش آسیبشناختی بالینی را که در فرانسه قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ در کار افرادی چون پیر ژانه، شارکو و… به کار گرفته میشد وام گرفت. پینیییرو این روش را در کنار آزمایشگاه فیزیولوژیکی قرار داد که البته این هم یک مدل روانشناختی- تجربی بود که در فرانسه شخصی به نام ریبو انجام میداد و تأثیر بسیاری در آرژانتین داشته است.
بدین ترتیب حدوداً در ۱۹۰۶ آزمایشگاه پینیییرو را که اولین آزمایشگاه تجربی –فیزیولوژیک بود شخصی به نام کروگر در آرژانتین بازگشایی کرد. کروگر از شاگردان ویلهلم وونت بود. وونت، روانشناسی تجربی را در اواخر قرن ۱۹ پایه گذاری کرد. وی شاگردان زیادی داشت که در اقصی نقاط دنیا پراکنده شدند، حتی فروید هم در دوره کوتاهی از شاگردان او بود.
از سال ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۶ نظام دولتیای کاملاً محافظهکار روی کار آمد که به مسائل روانشناختی به مثابه مشکلاتی مینگریست که باید در آزمایشگاه بررسی شود. اما از سال ۱۹۱۶ تا ۱۹۳۰ تغییر عمدهای به وجود آمد و نظام محافظهکار حکومتی تغییر کرد و داشتن حق رأی و جامعه دموکراتیک این اجازه را داد که شهروندان مشارکت بیشتری در زندگی اجتماعی داشته باشند.
از طرفی مهاجرت از کشورهای دیگر به آرژانتین مسائلی را به وجود آورده بود. به این ترتیب، مشکلات معیشتی، مهاجرت، مشکلات اجتماعی و مسائلی که افراد در زندگی روزمره با آن روبرو بودند، سبب شد بین سالهای ۱۹۱۶ تا ۱۹۳۰، بر خلاف دوران قبل که رویکرد پوزیتیویستی حاکم بود و روانشناسی با تجربه آزمایشگاهی شروع شده بود، در این دوران بر زندگی اجتماعی افراد یعنی سوژهای که قبلاً منفعل بوده و در حال حاضر فعال شده، تأکید شود.
در عین حال، این رویکرد با نگرشی انسانگرایانه در دیدگاه دولتی درباره روانشناسی همزمان بود که تاکیدش بیشتر بر جنبههای و مشکلات انسانی بود و هر شهروند، سوژهای خودمختار تلقی میشد که مشارکت اجتماعی دارد، خودش مسئول رفتار و کارهایش است و تأکید بر این بود که چگونه باید به این مسائل پرداخته شود.
پس بین سال های ۱۹۱۶ تا ۱۹۳۰ با دورانی مواجهایم که نگرش به روانشناسی در آرژانتین تغییر کرد.
بله. در این دوره کمکم موضوع شخصیت اهمیت پیدا میکند و به رفتار شهروند در مسائل اجتماعی، در قالب طبقهبندی شخصیت نگاه میشود. در عین حال، با اینکه در این دوران نوع نگرش به روانشناسی تغییر میکند، نوعی پلورالیسم یا تکثرگرایی هم به وجود آمد.
کسانی مانند الخاندرو کُرن که دنبالهرو دیدگاههای هنری برگسون در فرانسه بودند، ویتالیسم رمانتیک را به آرژانتین آوردند و کمکم نگرش به روانشناسی دربرگیرنده جنبشهای هنری هم شد. در عین حال یکی از مشکلاتی که در این دوران بهوجود آمد این بود که افزایش جمعیت و مشارکت دموکراتیک سبب شد تا نظام حکومتی از این مدل اجتماعی به شکل یک مهندسی اجتماعی یا social engineering بهرهبرداری کند.
بدین ترتیب در فاصله ۱۹۱۶ تا ۱۹۳۰، کُرن که به پیروی از دیدگاه برگسون، جنبه اومانیسم یا انسانگرایانه را در روانشناسی دنبال میکرد، بر ناکارآمدی روانشناسی تجربی در آزمایشگاه تأکید کرد. در این زمان، گرایش به تأثیرپذیری روانشناسی از فلسفه خصوصاً فلسفه آلمان و بقیه کشورهای اروپایی مثل فرانسه ایجاد میشود و حیث التفاتی از دید برنتانو، پدیدارشناسی از دید دیلتای و هوسرل و دیدگاههایی مثل گشتالت و روانکاوی وارد جریان روانشناسی میشوند.
با این حال در این دوران، اگرچه رویکرد آزمایشگاهی و تجربی در روانشناسی و گرایش به زیستشناسی در این رشته که مختص دوران قبل از سالهای ۱۹۱۶ بود، قدرتش را از دست داده بود، هنوز به شکل یک آزمایشگاه ادامه به کار داده و موشه کسی بود که به جای پینیییرو در این آزمایشگاه فعالیت میکرد. وی سعی کرد پیوندی را که بین پزشکی و روانشناسی وجود دارد، ادامه دهد و روانشناسی را از زاویه پزشکی و مسائل جسمی ببیند.
در این دوران وضعیت حرفه روانشناسی چگونه بود؟
در سال ۱۹۲۴ کنگرهای برگزار شد و در آن دو گروه متفاوت یعنی گروههایی که بیشتر به آزمایشگاه و علم تجربی در روانشناسی اعتقاد داشتند و گروهی که بیشتر جنبه انسانگرایی و پدیدارشناختی را در روانشناسی مورد توجه قرار میدادند، به مباحثه پرداختند. بدین ترتیب، پروژههای جدیدی مثل برنامهریزی اقتصادی برای حرفه روانشناسی شکل گرفت و مؤسسه ای به نام روانشناسی کاربردی به وجود آمد.
در ۱۹۲۵ نیز مؤسسه سایکوتکنیک در روانشناسی شکل گرفت. از طرفی بر اساس این تبادل نظرها و تغییرات سیاسی-اجتماعی، گرایش به آگاهسازی حرفهای به معنای آگاه کردن افراد هم در اینکه چه رشتهای را انتخاب کنند و هم اینکه معنای ضمنی روانشناسی چیست شکل گرفت. این گرایش کمکم زمینه پیدایش پدیدهای در روانشناسی آرژانتین، تحت عنوان تخصص گرایی را فراهم کرد.
ادامه دارد…
گفتگو کننده: زهرا عرب
منبع: وب سایت بردار انسانی
دیدگاه کاربران