گرایش ضد اجتماعی

گرایش ضد اجتماعی

گرایش ضداجتماعی؛ نشانه‌ ای از امید    
  Antisocial Tendency; as a Sign of Hope
افسانه روبراهان - دکتر حسن مسعودیان
([1]برداشتی از کتاب زبان وینی‌کات )

مقدمه
    وینی‌کات نظریة ارزشمند و قابل تاملی در مورد گرایش ضداجتماعی[2] و بزهکاری [3] دارد. در اینجا منظور از "ضد اجتماعی" اختلال شخصیت ضداجتماعی تثبیت شده نیست، بلکه تمایلاتی در مسیر رشدی کودک است. هدف این مقاله بررسی این تمایلات و نحوه‌ی مواجهه با آنها می‌باشد. وینی‌کات معتقد است گرایش ضداجتماعی پیوندی ناگسستنی با محرومیت دارد. کنش ضداجتماعی (سرقت، شب ادراری و ...) کنش‌نمایی است که به معنای شکست محیط در مرحلة وابستگی نسبی [4] است. درفرضیة وینی‌کات، گرایش ضداجتماعی نشان می‌دهد نوزاد در دورة وابستگی مطلق[5] ، محیط به ‌اندازه‌ی ‌کافی ‌خوب [6] را تجربه کرده که متعاقباً از بین ‌رفته‌ است. بنابراین کنش ضداجتماعی بیانگر امیدواری است که فرد تجربة خوب زمان قبل از وقوع فقدان را دوباره بازیابی خواهد کرد. وی معتقد است رفتارهای ضداجتماعی کودکی را میتوان با مدیریت [7] و ایجاد محیط به اندازة کافی‌خوب و نگه‌دارنده[8]  درمان کرد و چنانچه محیط پاسخگو نباشد به موازات آن به درمان روانکاوی نیاز دارد. اما در صورت شکست محیط رفتار تبدیل به بزهکاری می‌شود و بنابراین محیط نگهدارنده به تنهایی پاسخگو نخواهد بود و درمان روانکاوی حتما باید مد نظر قرارگیرد. گرایش ضداجتماعی با مؤلفه‌هایی مشخص می‌شود که محیط را وادار به مهم بودن کند. بیمار از طریق انگیزه‌های ناخودآگاه، دیگری را وادار می‌کند تا در مدیریت [9] حضور داشته باشد. وظیفة درمانگر است که در این حرکت ناخودآگاه بیمار شرکت کند و این کار توسط درمانگر از طریق مدیریت، تحمل و درک انجام می‌شود. 
بزهکاری و رفتار ضداجتماعی بهنجار
   وینی‌کات بین گرایش ضداجتماعی و بزهکاری تمایز قائل می‌شود، اگرچه هر دو از یک ریشه نشأت می‌گیرند: [10]محرومیت .
کشف وینی‌کات مبنی بر اینکه گرایش ضداجتماعی نشانه‌ای از امید است، از کار او در طی جنگ جهانی دوم شکل گرفت. وی برای طرح تخلیة دولت در مورد غیرنظامیان در منطقه‌ا‌ی خارج از لندن که افراد در اردوگاهی مستقر شده بودند، به عنوان روانپزشک مشاور انتخاب شد.
کلروینی‌کات [11] در این زمینه می نویسد:
گرچه شرایطی که وینی‌کات به خاطرجنگ در آن قرار گرفت، غیرطبیعی بود، اما دانش به دست آمده از این تجربه کاربرد عمومی دارد. زیرا کودکان محرومیت‌کشیده‌ای که بزهکار می‌شوند، مشکلات اساسی دارند که در هر شرایطی به طریقی قابل پیش‌بینی ظاهر می‌شوند. علاوه بر این کودکانی که تحت مسئولیت وینی‌کات قرار گرفته بودند، نیاز به تدارکات ویژه‌ای داشتند زیرا نمی‌توانستند در خانه‌های معمولی ساکن شوند. به عبارت دیگر آنها قبلاً در خانوادة خود دچار مشکل بودند ... 
   این تجربه تأثیر عمیقی بر وینی‌کات داشت. زیرا او باید به شکلی متمرکز با سردرگمی ناشی از فروپاشی عمدة زندگی خانوادگی مواجه می‌شد و باید تأثیر جدایی، فقدان، نابودی و مرگ را تجربه می‌کرد. پاسخ‌های شخصی در رفتارهای عجیب و غریب و بزهکارانه‌ای که متعاقب آن انجام می‌شد، باید توسط وینی‌کات که با یک تیم محلی کار می‌کرد، مدیریت و دربرگرفته شده و به تدریج درک می‌شد. کودکانی که با آنها کار می‌کرد، به آخر خط رسیده بودند؛ جای دیگری برای رفتن آنها وجود نداشت و نحوة نگه‌داری آنها به نگرانی اصلی همه افرادی که سعی در کمک به آنها داشتند، تبدیل شد... 
   کار با کودکان محرومیت کشیده ابعاد کاملاً جدیدی به تفکر و عملکرد وینی‌کات داد و بر مفاهیم اساسی او در رشد و تکامل هیجانی اثر گذاشت. خیلی زود نظریه‌های او در مورد انگیزه‌هایی که در ورای گرایش ضداجتماعی قرار دارند، شکل گرفت و مطرح شد.
    وینی‌کات کنش بزهکارانه را به محرومیت هیجانی اولیه نسبت داد. وینی‌کات امیدوار است با معرفی ناخودآگاه فرویدی، به مخاطبان خود بگوید رفتار ضداجتماعی محصول  ارتباط ناخودآگاه است. وی  قبل از بررسی جنبه‌های محرومیت در بزهکار، بهنجار بودن کنش ضداجتماعی در رشد هیجانی را حتی در یک خانوادة خوب نشان می‌دهد. یک کودک بهنجار چگونه است؟ آیا او فقط می‌خورد و رشد می‌کند و شیرین لبخند می‌زند؟ نه، اینگونه نیست. یک کودک بهنجار اگر به پدر و مادر اعتماد داشته باشد، از تمام منابع یا نیرویی که دارد استفاده می‌کند. او درطی زمان، تمام نیروی خود را برای درهم‌گسیختن، تخریب‌کردن، ترساندن، فرسودگی، هدردادن، دادوبیداد (قشقرق) و تصاحب به کار می‌برد. 
   هر چیزی که افراد را به دادگاه (یا در این مورد اردوگاه) می‌برد، معادلی طبیعی دردوران نوزادی و اوایل کودکی در رابطة کودک با خانواده‌اش دارد. خانواده باید بتواند در برابر تمام کارهایی که کودک می‌تواند انجام دهد تا آن را مختل کند دوام بیاورد تا کودک بتواند بازی کند و به ویژه اگر درمورد پایداری مجموعة والدین و خانه (منظورم بیشترخانواده است نه محل سکونت) تردیدی وجود داشته باشد، کودک نیاز دارد که از همان آغاز از چارچوبی آگاه باشدکه اگر بخواهد، بتواند بازی کند، نقاشی‌ بکشد و کودکی بی‌مسئولیت باشد. 
   تحمل والدین در برابر پرخاشگری نوزاد کلید توانمندی نوزاد برای رشد است. این همان چیزی است که فرد را به سمت رشد احساس آزادی سوق می‌دهد. اما میزانی از محدودیت نیاز است. کودکی که محدودیتی برایش قائل نشود، احساس آزادی نخواهدکرد و برعکس احساس اضطراب می‌کند.  
وینی‌کات در۱۹۶۳ در مقاله‌ای که ابتدا به موسسة آموزشی دانشگاه لندن ارائه شد، اشارة کوتاهی به "شرارت "[12]  به عنوان مظهر گرایش ضداجتماعی کرد. 
    شرارت مربوط به تصویر بالینی گرایش ضداجتماعی است. به طور خلاصه گرایش ضداجتماعی نشان دهندة امیدواری در کودک محرومیت کشیده‌ای است که در غیر این صورت، نا امید، بینوا  و بی‌آزار  است. تجلی گرایشات ضداجتماعی درکودک به این معنی است که امیدواری‌هایی درکودک رشد می‌یابد که ممکن است مسیری برای  عبور از این وقفه پیداکند. این وقفه نوعی شکست در تداوم تدارکات محیطی است که در مرحلة وابستگی نسبی تجربه شده است. در هر مورد وقفه‌ای در تداوم تدارک محیط تجربه شده واین ناکامی منجر به توقف فرآیندهای بلوغ شده و وضعیت بالینی گیج کنندة دردناک در کودک ایجاد کرده است... اگر این شکاف پر شود، شرارت از بین می‌رود. البته این نوعی ساده‌سازی بیش از حد است اما  برای درک منظور ما کفایت می‌کند. برای درمان یا توقف شرارت اجبارگونه آموزش اخلاقی آخرین راه حل است. کودک در اعماق وجود خود می‌داند که امید در رفتار شرورانه محبوس شده و ناامیدی با تبعیت و اجتماعی‌شدن کاذب پیوند خورده است. برای افراد ضداجتماعی یا شرور، آموزش دهندة اصول اخلاقی جای درستی قرار ندارد.
   عملکرد پدر در رابطه با محیط نگه‌دارنده، عامل مهمی در مواجهة همة نوزادان و کودکان با مولفة ضداجتماعی است. مقالة "برخی جنبه‌های روانشناختی بزهکاری در نوجوانان" اوایل ۱۹۴۶ نوشته شد و بعدها دردهة۱۹۶۰، به ویژه در۱۹۶۸ هنوز هم مسائل مرتبط با محیط تخریب‌ناپذیر مربوط به اقتدار پدر مطرح می‌شود.
کودکی که شیرینی می‌دزد به دنبال مادر خوب می‌گردد. مادر خوبِ خودش، که کودک حق دارد وقتی او آنجاست، شیرینی را بردارد. در واقع این شیرینی متعلق به او (کودک) است چون مادر و شیرینی‌هایش را از ظرفیت عشق خود خارج از خلاقیت اولیه‌اش آفریده است. همچنین در جستجوی پدرش است. در واقع شاید بتوان گفت، او مادر را از حمله‌های کودک محافظت می‌کند. حملاتی که در بهره‌مندی عشق بدوی انجام می‌شود. وقتی کودکی در بیرون از خانه دزدی می‌کند، همچنان به دنبال مادرش می‌گردد ولی با احساس ناامیدی بیشتری به دنبال آن است و همزمان به طور فزاینده‌ای نیاز دارد اقتدار پدرانه را بیابد که می‌تواند برای تاثیر واقعی رفتار تکانشی او و عمل به ایده‌هایی که در زمان هیجانی بودن به ذهنش می‌رسد، محدودیت ایجاد کند.
فرد در جستجوی محیطی است که" نه" بگوید. اما نه به شیوة تنبیهی،  بلکه به گونه‌ای که احساس امنیت ایجاد کند. طبق فرضیة وینی‌کات در مورد استفاده از ابژه، ابژه باید بقا پیدا کند تا نوزاد احساسی از سلف حقیقی را رشد دهد. 
فرضیة وینی‌کات مبنی بر این‌که در بزهکاری، محیط با شکست مواجه شده است، به این معنی است که باید به درمان فکر کرد. وینی‌کات معتقد است هر نوزادی حق دارد از محیط به‌اندازةکافی خوب برخوردار باشد. بنابراین برای کودکان و نوجوانانی که هرگز از این حق خود استفاده نکرده‌اند باید این فقدان از طریق درمان و درصورت لزوم  مدیریت، جبران شود. 
زیرا این کودکان مورد غفلت قرارگرفته‌اند (که در این صورت به عنوان مجرم به دادگاه اطفال و نوجوانان راه می‌یابند) و به دو روش می‌توان با آنها برخورد کرد: به آنها روان‌درمانی فردی داد یا اینکه با فراهم کردن محیطی قوی و پایدار، همراه با مراقبت و عشق شخصی و به تدریج افزایش میزان آزادی، به آنها کمک کرد. واقعا بدون این دومی، احتمالا اولی (روان‌درمانی فردی) موفق نخواهد بود و حتی ممکن است با فراهم‌کردن جایگزینی مناسب درخانه، روان‌درمانی ضرورتی نداشته باشد و این فرصتی است که موجب می‌شود عملا هرگز روان‌درمانی مورد استفاده نباشد ....  
روان‌درمانی فردی در مسیری پیش می‌رود که کودک را توانمند می‌سازد تا رشد هیجانی خود را تکمیل کند. این به معنای چیزهای زیادی از جمله ایجاد ظرفیتی خوب برای احساس واقعیت و چیزهای واقعی، اعم از بیرونی و درونی، و ایجاد یکپارچگی در شخصیت فردی است. 
گرایش ضداجتماعی با مؤلفه‌هایی مشخص می‌شود که محیط را وادار به مهم بودن کند. بیمار از طریق انگیزه‌های ناخودآگاه، دیگری را وادار می‌کند تا در مدیریت حضور داشته باشد. وظیفة درمانگر است که در این حرکت ناخودآگاه بیمار شرکت کند و این کار توسط درمانگر از طریق مدیریت، تحمل و درک انجام می‌شود.

[13]نیاز به دزدی 
در20 ژوئن 1956، وینی‌کات مقالة خود با عنوان"گرایش ضداجتماعی" را برای انجمن روان‌تحلیلی بریتانیا خواند. بیانیة نهایی او در مورد موضوع محرومیت در زمان وابستگی نسبی است و شامل توصیه‌هایی برای درمان می‌باشد. 
   وینی‌کات از آغاز این مقاله، تلاش می‌کند نشان دهد چگونه گرایش ضداجتماعی می‌تواند در افرادی که به شدت کنش‌گر هستند و همچنین در افرادی که به نظر می‌رسد خانه‌/خانوادة خوبی دارند، اما به دلیل تجربة محرومیت نیاز به دزدی دارند را تشخیص دهد. در نمونة اول، بیمار نوجوان وینی‌کات در نهایت به مدرسه‌ای مورد تایید فرستاده می‌شود زیرا نمی‌تواند در روان‌درمانی به حد کافی مهار شود؛ در مورد دوم وینی‌کات به یکی از دوستانش هنگام صرف ناهار پیشنهادی داد_ تعبیر ساده‌ای که او (مادر) توانست به پسرش کمک کند تا از مرحلة دزدی عبور کند و این نه تنها برای کودک مورد نظر ‌کارکرد ، بلکه برای مادرش که دوست وینی‌کات بود نیز موثر واقع شد. 
   وینی‌کات می‌گوید: در بررسی این مورد باید خاطر نشان کرد که من مادر را از دوران نوجوانی‌ می‌شناختم و او را تاحدی در مرحلة ضداجتماعی خودش دیده بودم. او فرزند ارشد خانواده‌ای بزرگ بود و خانوادة‌ بسیار خوبی داشت اما نظم و انضباط بسیار شدیدی به خصوص در زمانی که او کودک کوچکی بود، توسط پدر اعمال می‌شد. بنابراین کاری که من انجام دادم، به نوعی تاثیر درمانی مضاعفی داشت. چرا که به این زن جوان کمک می‌کرد تا از طریق یاری رساندن به پسرش، دربارة مشکلات خودش هم بینش پیدا کند. وقتی بتوانیم به والدین کمک کنیم تا به فرزندانشان یاری رسانند، در واقع به آنها در مورد خودشان هم کمک می‌کنیم.
   وینی‌کات خاطرنشان می‌سازدکه مداخلات درمانی حاکی از این است که چنانچه ارتباطات ناخودآگاه درمورد امیدواری برای یافتن آنچه که از دست رفته در نظر گرفته شود، نسبتا واضح هست که برای کودکان و نیز والدینشان در مراحل اولیة گرایش ضداجتماعی کمک کننده است. 
   کودک محرومیت‌کشیده‌ای که رفتار ضداجتماعی دارد، درواقع امیدوارتر از کودکی است که نمی‌تواند بد رفتار کند. در مورد دومی، امید از بین رفته و کودک مغلوب شده است.  
گرایش ضداجتماعی دلالت بر امید دارد. ناامیدی ویژگی اساسی کودک محرومیت کشیده‌ای است که البته همیشه هم ضداجتماعی نیست. دردورة امیدواری کودک گرایشی‌ضداجتماعی نشان می‌دهد.
 این امر برای جامعه و همینطور برای شما هم مانند دزدیده شدن دوچرخه عملی ناپسند است اما افرادی که مشخصا درگیر آن نیستند، می‌توانند امیدی که در زیر این اجبار به دزدی نهفته است را ببینند چه بسا یکی از دلایلی که تمایل داریم درمان بزهکاران را به دیگران بسپاریم این است که شاید از دزدیده شدن بیزاریم.   
از آنجا که کنش ضداجتماعی چنین نفرت و خشمی را در اکثر مردم برمی‌انگیزد، وینی‌کات بر اهمیت درک این نکته تاکید می‌کند که این اقدام بیانگر نیازی عمیق است و بنابراین لازم است که بزرگسالان آن را درک کنند. 
درک این که کنش ضداجتماعی به نوعی تجلی امیدواریست و موضوعی حیاتی در درمان کودکانی است که گرایش ضداجتماعی نشان می‌دهند. بارها و بارها مشاهده می‌کنیم که لحظة امیدواری به دلیل سوءمدیریت یا کم صبری، هدررفته یا تباه شده است و این راهی دیگر برای طرح این مورد است که درمان گرایش ضداجتماعی روانکاوی نیست بلکه مدیریت و حرکت به سمت مواجهه با لحظة امید است.
وینی‌کات به خوبی می‌داند که تنفر افراد تا چه حد می‌تواند با کنش ضداجتماعی برانگیخته شود. از این منظر مشکلات مدیریت بیمار روان پریش برابر با مدیریت کودکان و نوجوانان با رفتارهای چالش برانگیز است.
او بین بی‌بهرگی [14] و محرومیت تمایز قائل می‌‌شود. بی‌بهرگی به این معناست که کودک هیچ نوع تجربه‌ای از چیزهای خوب نداشته است. از سوی دیگر محرومیت در مورد فردی اطلاق می‌شود که در بعضی جاها احساس خوبی دارد. یعنی حافظه ناخودآگاهی از دوست داشته شدن وجود داشته است. 
در واقع درگرایش ضداجتماعی محرومیتی حقیقی وجود دارد (نه یک بی‌بهرگی ساده). می‌توان گفت، چیز خوبی که تا زمان خاصی در تجربة کودک مثبت بوده، ازدست‌رفته و بازپس‌گرفته‌شده است؛ این محرومیت، طولانی‌تر از زمانی است که کودک بتواند خاطرة آن تجربه را زنده نگه دارد. اظهارات جامع در مورد محرومیت، شامل مواردی است که هم محرومیت زودهنگام و هم دیررس، هم آسیب جزئی و هم وضعیت آسیب‌زای تثبیت شده، هم  شرایط تا حدودی بهنجار و هم شرایطی که به طور آشکارا نابهنجار هستند را در برمی‌گیرد. 
  
. لحظة امیدبخش
 وینی‌کات فهرستی از آنچه برای نوزاد یا کودک اتفاق می‌افتد در لحظة امیدبخش ارائه می‌دهد:
در لحظة امیدبخش کودک:
- چارچوبی جدید که دارای مولفه‌های اطمینان بخش است را درک می‌کند
- رانة ابژه‌جویی را تجربه می‌کند. 
- این‌ واقعیت که بی‌رحمی در حال تبدیل به یک ویژگی است را تشخیص می‌دهد.
- محیط بلافصل خود را در تلاش جهت آمادگی در شرایط خطر تغییر داده و برای تحمل آزارها سازماندهی می‌کند 
در شرایط نگه‌دارنده، بایستی ظرفیت محیط برای تحمل پرخاشگری، پیشگیری یا ترمیم تخریب، تحمل آزار و اذیت، شناخت مؤلفة مثبت گرایش ضداجتماعی و تجهیز و نگه‌داری ابژه‌هایی که باید جستجو و یافت شوند، بارها مورد آزمایش قرار گیرد.
در سال ۱۹۶۷ ، یازده سال پس از نگارش" گرایش ضد اجتماعی" وینی‌کات مقاله‌ای با عنوان" گرایش ضداجتماعی نشانه‌ای از امید"را در کنفرانس دستیاران فرمانداری بورستال ارائه کرد. تاکید این مقاله که نشان‌دهندة تحولی در اندیشه‌های وینی‌کات است، نه برجستجوی ابژة ازدست‌رفته، بلکه در مورد ظرفیت جستجو و دستیابی به آن است. این ظرفیت حاوی باوری عمیق است که چیزی وجود دارد که می‌توان یافت. از نظر رشدی این ظرفیت با جستجوی احساسی از سلف همراه است. 
   ما در مورد دو جنبه از یک چیز -گرایش ضداجتماعی- صحبت می‌کنیم. می‌خواهم یکی از اینها را به رابطة کودک خردسال و مادر و دیگری را به رشد بعدی او که اولین رابطه با پدر است، مرتبط سازم.
    اولی مربوط به این واقعیت است که مادر در رابطه با نیازهای کودک خردسال او را توانمند می‌سازد تا خلاقانه ابژه‌ها را پیدا کند و استفادة خلاقانه از جهان را بنیاد می‌نهد. چنانچه این کار با شکست مواجه شودکودک تماس با ابژه‌ها و متعاقبا توانایی یافتن خلاقانة هرچیزی را از دست می‌دهد. کودک در لحظة امیدواری دست دراز می‌کند و شیئی را می‌دزدد. این یک کنش اجباری است وکودک نمی‌داند چرا این کار را انجام می‌دهد.  اغلب به دلیل اجبار برای انجام کاری که دلیلش را نمی‌داند احساس دیوانگی می‌کند. طبیعتاً یک خودکار ربوده شده ارضاکننده نیست این ابژه موردجستجو نبوده و در هر صورت کودک در جستجوی ظرفیتی برای یافتن است نه در جستجوی یک ابژه.
   پرسش این است که این امید چیست؟ کودک امیدوار است چه کاری انجام دهد؟ پاسخ به این سوال دشوار است. کودک، بدون اینکه بداند، امیدوار است بتواند کسی را به لحظة محرومیت یا مرحله‌ای که در آن محرومیت در واقعیتی اجتناب ناپذیر رقم خورده است، ببرد تا به اوگوش دهد. امید است که پسر یا دختر در رابطه با فردی که به عنوان روان‌درمانگر عمل می‌کند، قادر به تجربة مجدد رنج شدیدی که بلافاصله پس از واکنش به محرومیت به دنبال دارد، باشد. لحظه‌ای که کودک از حمایتی که درمانگر می‌تواند برای بازگشت به رنج شدید آن لحظه یا دورة سرنوشت‌ساز استفاده کند، خاطره‌ای از زمان قبل محرومیت به دنبال دارد. از این کودک طریق ظرفیت از دست‌رفتة یافتن ابژه‌ها و همچنین امنیت از دست‌رفتة ناشی از فقدان چارچوب را به دست‌ می‌آورد.
کودک به رابطه‌ای خلاق با واقعیت بیرونی یا دوره‌ای رسیده است که در آن خودانگیختگی حتی اگر شامل تکانه‌های پرخاشگرانه باشد، ایمن بود. این بار بازگشت به عقب بدون دزدی و پرخاشگری انجام شده است. زیرا این مورد به طور خودکار در اثر رسیدن کودک به چیزی که قبلاً غیرقابل تحمل بوده اتفاق می‌افتد: رنجی که واکنشی به محرومیت بود. منظورم از رنج سردرگمی حاد، از هم‌گسیختگی شخصیت، سقوط دائمی، از دست دادن ارتباط با بدن، سرگردانی کامل و سایر حالاتی از این قبیل است. اگر حتی یک بار کودک به این سطح برسد و از یادآوری آنچه در گذشته اتفاق افتاده عبور کند، دیگر هیچ مشکلی در درک اینکه چرا کودکان ضداجتماعی باید زندگی خود را متعاقب کمکی از این نوع بگذرانند، نداریم. آنها نمی‌توانند به زندگی خود ادامه دهند مگر اینکه کسی با آنها به گذشته برگردد و آنها را قادر به یادآوری و بازآفرینی نتیجة فوری محرومیت کند.  
 به عبارت دیگر لحظة محرومیت باید در رابطة انتقالی رخ‌ دهد. توانایی درمانگر در مواجهه و تطابق با لحظة امید، به این معنا است که او می‌تواند محیطی نگهدارنده فراهم کند که درنهایت منجر به توانایی یکپارچه‌سازی در بیمار می‌شود.   
 گرایش ضد اجتماعی و روانکاوی
مفهوم گرایش ضداجتماعی زمینة جدیدی را در نظریة روانکاوی رشد هیجانی ایجاد می‌کند. فروید جرم را به احساس گناه ناآگاه مرتبط با عقده ادیپ نسبت می‌داد: مجرم برای تسکین احساس گناه غیرقابل تحمل مرتکب جنایت شده (احساس گناه منجر به جرمی بیرونی می‌شود) بنابراین جرم بیرونی (کنش‌ضداجتماعی) به شکل جنون، حواس‌پرتی یا کنش‌نمایی جرم درونیِ تخیل شده، پدرکشی یا زنای با محارم نمایان می‌شود و به دنبال اجرای قانون یا مجازات، تسکین حاصل می‌شود. (فروید، ۱۹۱۶)ّ
 همانطور که توضیح داده شد تاکید وینی‌کات بر اهمیت نقش محیط بیرونی برای فرد مجرم است و سبب‌شناسی آن ریشه در روابط اولیة مادر و نوزاد دارد. از نظر وینی‌کات محرومیت منجر به از دست دادن حمایت ایگویی لازم برای نوزاد در مرحلة وابستگی نسبی می‌شود. کنش ضد اجتماعی محیط را وادار به مهم بودن می‌کند. بیمار از طریق رانه‌های ناخودآگاه دیگران را وادار می‌سازد که به مدیریت او توجه ‌کنند. 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] The Language of Winnicott

[2] Antisocial Tendency

[3] Delinquency

[4] Relative dependence

[5] Absolute dependence

[6] Good-enough environment

[7] management

[8] holding

[9] management

[10] deprivation

[11] Clare Winnicott

[12] wickedness

[13] steal

[14] privation

 

​​​​

دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه