شخصیت و اروتیسم مقعدی فروید (1908)

شخصیت و اروتیسم مقعدی فروید (1908)

CHARACTER AND ANAL EROTISM (Ferud-1908)

 

ترجمه: افسانه روبراهان

کاندیدای روان‌درمانی تحلیلی. عضو هیأت تحریریه روان‌پژوه

 

در بین افرادی که سعی می‌کنیم با تلاش‌های روانکاوانه به آنها کمک کنیم اغلب به گروهی برمی‌خوریم که با مجموعه‌ی خاصی از ویژگی‌های شخصیتی مشخص می‌شوند که توجه ما را همزمان به رفتار دوران کودکی و عملکردهای بدنی آن‌ها و اندام مرتبط با آن جلب می‌کند. در حال حاضر نمی‌توانم بگویم چه موقعیت‌های خاصی این ادراک را در من ایجادکرد که بین این نوع شخصیت و این عضو، ارتباطی سازمانی (ارگانیک) وجود دارد، اما می‌توانم به خواننده اطمینان دهم که انتظار نظری در این ادراک نقشی نداشته‌است.    

تجربیاتی که ‌ اندوخته‌ام به‌قدری باورم را در مورد وجود چنین ارتباطی تقویت کرده که می‌خواهم رابطه‌ی بین آن‌ها را مطرح کنم.

افرادی را که می‌خواهم توصیف کنم به دلیل ترکیب منظم سه ویژگی زیر قابل توجه هستند. آنها به طرز خاصی با نظم و ترتیب[1] ، خسیس و صرفه‌جو[2] و سرسخت[3]( پرهیزکننده) هستند. هر یک از این واژه‌ها در واقع گروهی کوچک از یک سری ویژگی‌های شخصیتی مرتبط را پوشش می‌دهند. "نظم" مفهوم پاکیزگی بدن و همچنین وظیفه‌شناسی در انجام وظایف کوچک و امانت‌داری را در برمی‌گیرد. مقابل آن بی‌نظم[4] و غفلت‌کننده[5] خواهد بود. خسیس‌بودن ممکن است به شکل مبالغه‌آمیزِ طمع ظاهر شود. سرسختی می‌تواند به سمت بی‌اعتنایی یا مبارزه‌جویی پیش برود و خشم و انتقام‌جویی نیز به راحتی به آن اضافه می‌شود. دو ویژگی آخر، صرفه‌جویی و لجاجت بیشتر از اولی یعنی منظم بودن به هم مرتبط هستند. این دو مورد عنصر ثابت کل مجموعه هستند، من معتقدم این‌که هر سه به نوعی به هم مرتبط‌اند، غیر قابل انکار است.

 از تاریخچهی اولیهی کودکی این افراد به راحتی می‌توان دریافت که آنها برای غلبه بر بی‌اختیاری نوزادی [بی‌اختیاری مدفوع] زمان نسبتاً طولانی را سپری کرده‌اند و حتی در دوران کودکی دوم  نیز گاهی در انجام این وظیفه شکست خورده‌اند. به‌نظر می‌رسد در دوران نوزادی، به طبقه‌ای تعلق داشته‌اند که از خالی کردن روده‌های خود وقتی روی توالت گذاشته می‌شوند، امتناع می‌کنند، زیرا از دفع مدفوع لذتی جانبی می‌برند[6].  این افراد به ما می‌گویند که حتی در سال‌های بعد نیز از نگه‌داشتن مدفوع خود لذت می‌بردند و به یاد می‌آورند - هرچند بیشتر در مورد برادران و خواهرانشان تا خودشان - که انواع کارهای نامناسبی را با مدفوع دفع شده انجام می‌دادند.

از این نشانه‌ها استنباط می‌کنیم که چنین افرادی با ساختار جنسی‌ای متولد می‌شوند که در آن شهوت‌زایی ناحیه مقعدی بسیار قوی است. اما از آن‌جایی که هیچ یک از این ضعف‌ها و ویژگی‌های خاص پس از سپری شدن دوران کودکی در آنها یافت نمی‌شود، باید نتیجه بگیریم که ناحیه مقعدی اهمیت اروتوژنیک خود را در مسیر رشد از دست داده‌است و این مورد باعث این فرض می‌شود که نظم و ترتیبی که در حال حاضر در این خواص سه‌گانه‌ی شخصیت افراد وجود دارد ممکن است با ناپدید شدن اروتیسم مقعدی آنها مرتبط باشد. من میدانم تا زمانی که این پدیدهها هیچ زاویه ای ارائه نمیدهند که بتوان برای تبیین آن تلاش کرد، هیچ کس آمادهی پذیرش چنین پدیدههای غیرقابلباوری نیست .اما حداقل می‌توانم با کمک فرضیه‌هایی که در "سه مقاله پیرامون نظریهی جنسی" در سال 1905 بیان کردم، عوامل اصلی زیربنایی را  قابل درک‌تر کنم. من در آنجا سعی کردم نشان دهم که غریزه جنسی انسان بسیار پیچیده است و از کنار هم قرار گرفتن اجزای تشکیل‌دهند و عناصر جزئی بی‌شماری تشکیل شده است. تحریکات جانبی توسط برخی از قسمت های بدن ( تناسلی، دهان، مقعد، مجرای ادرار) نقش مهمی در تحریک جنسی دارند و می‌توان آن‌ها را به عنوان "مناطق شهوانی[7]" توصیف‌کرد.  اما میزان تحریکی که از این قسمت‌های بدن وارد می‌شود، همگی دچار فراز و نشیب‌های یکسانی نمی‌شوند. همچنین سرنوشت همه‌ی آن‌ها در هر دوره‌ای از زندگی یکسان نیست. به طور کلی تنها بخشی از آنها در زندگی جنسی مورد استفاده قرار می‌گیرد. بخش دیگری از اهداف جنسی تغییرجهت داده و به جهت‌های دیگر هدایت می‌شود - فرایندی که شایسته نام "والایش[8]" است.

در طول دوره‌ای از زندگی که می‌توان آن را دوره "نهفته جنسی[9]" نامید - یعنی از اتمام سال پنجم تا اولین تظاهرات بلوغ (حدود سال یازدهم) – تشکیلات واکنشی[10] یا نیروهای متقابل مانند شرم، انزجار و اخلاق در ذهن ایجاد می‌شود. آنها در واقع به قیمت برانگیختگی‌های پیش‌رونده‌ی  نواحی شهوانی شکل می‌گیرند و مانند سدهایی برای مقابله با فعالیت بعدی غرایز جنسی برمی‌خیزند. اکنون اروتیسم مقعدی یکی از اجزای غریزه است که در سیر تکامل و مطابق با تربیتی که تمدن کنونی از ما خواسته است، برای اهداف جنسی غیرقابل استفاده شده‌است. بنابراین قابل قبول است که فرض کنیم این ویژگی‌های شخصیتی؛ نظم، خساست و لجبازی، که اغلب در افرادی که قبلاً اروتیک مقعدی بودند، برجسته است، به عنوان اولین و ثابت‌ترین نتایج والایش اروتیسم مقعدی در نظر گرفته می‌شوند[11].

البته ضرورت سرشتی این ارتباط برای خودم هم روشن نیست اما می‌توانم مواردی را مطرح کنم که ممکن است به درک آن کمک کند.  نظافت، نظم و امانت‌داری دقیقاً این تصور را ایجاد می‌کند که میتواند واکنشی وارونه در برابر علاقه به چیزهایی باشد که ناپاک  و آزار‌دهنده هستند و نباید بخشی از بدن باشند . (کثافت وجود ماده‌ای در جای نامناسب است[12]).  مرتبط دانستن  لجاجت به علاقه به مدفوع کار آسانی به نظر نمی‌رسد اما باید به خاطر داشته باشیم که حتی نوزادان نیز می‌توانند در مورد جدا شدن مدفوع از خودشان خیره‌سری[13]( خودرأیی) نشان دهند. همان‌طور که دیدیم این روشی عمومی در تربیت کودکان است که تحریکات دردناکی را روی پوست باسن اعمال کنند که مرتبط با ناحیه مقعدی شهوانی است و این کار را به منظور غلبه بر لجبازی و تسلیم‌شدن آنها انجام می‌دهند.

امروزه نیز مانند زمان‌های قدیم دعوت به نوازش ناحیه‌ی مقعدی برای ابراز نوعی اعتراض یا تمسخر اعتراض‌آمیز استفاده می‌شود. بنابراین در واقع نشان‌دهنده‌ی عملی مهربانانه است که تحت فشار پس‌رانش قرار گرفته‌است. در معرض قراردادن باسن در واقع نشان‌دهنده‌ی دعوتی گفتاری به یک ژست است .در گوتز فون برلیشینگن گوته[14] (Goethe’s Götz von Berlichingen)، هم کلمات و هم اشاره به عنوان مناسب‌ترین نقطه برای بیان اعتراض معرفی شده‌است.

ارتباط بین ترکیبی از علاقه به پول و دفع مدفوع که بسیار متفاوت به نظر می‌رسند از همه شایع‌تر هستند. هر پزشکی که روانکاوی انجام داده‌، می‌داند مقاوم‌ترین و طولانی‌ترین مواردی که به عنوان یبوست رایج در افراد روان‌رنجور توصیف می‌شود را می توان به این طریق درمان کرد .اگر به یاد آوریم که عملکرد آن [روانکاوی]  به طور مشابه در تلقین هیپنوتیزمی مشاهده شده، تعجب آور نیست، .اما در روانکاوی تنها زمانی به این نتیجه دست می‌یابیم که با مسائل مرتبط به پول بیماران سر و کار داشته باشیم و آنها را تشویق کنیم تا آن را با تمام ارتباطات‌اش به حیطی آگاهی بیاورند. ممکن است تصور شود روان رنجوری در اینجا فقط به عنوان نشانه‌ای از استفاده‌ی معمول در گفتار است که فردی که بسیار مراقب پول خودش است، واژه‌ی کثیف (filthy) یا کثیف (filzig) را فراخوانَد[15]، اما این توضیح بسیار سطحی خواهد بود. در حقیقت هرجا که شیوه‌های تفکر باستانی غالب شده یا پایدار است _در تمدن های باستانی، افسانه‌ها، داستانهای جن و پری و خرافات، در تفکر ناخودآگاه، رویاها و روان‌رنجوری ها_  پول نزدیک‌ترین رابطه را با کثیفی دارد).  ما  می‌دانیم طلایی که شیطان به معشوقه‌های خود می‌دهد پس از عزیمت او تبدیل به فضولات می‌شود و شیطان قطعاٌ چیزی نیست جز تجسم زندگی غریزی ناخودآگاه پس‌رانده شده[16].  ما همچنین با خرافاتی آشنا هستیم که در مورد رابطه‌ی پیداکردن گنج با دفع مدفوع صحبت می‌کند و همه با  شکل «دوکاتن‌شایسر» (Dukatenscheisser) آشنا هستند[17]. در واقع حتی طبق آموزه‌های بابلی باستانی طلا "مدفوع جهنم" است. (مامون = ilu manman)[18]. بنابراین متعاقب استفاده از زبان، روان‌رنجوری، در اینجا و در جاهای دیگر، کلمات را به معنای اصلی و معنادار خود می‌گیرد و در جایی‌که به نظر می‌رسد از یک کلمه به صورت مجازی استفاده می‌کند، معمولاً به سادگی معنای قدیمی خود را باز می‌یابد.

این امکان وجود دارد که تضاد بین گرانبهاترین ماده موجود برای بشر و بی‌ارزش‌ترین ماده که آن را به عنوان مواد زائد رد (دفع) می‌کند،  منجر به همانندسازی خاص طلا با مدفوع شده‌است . 

اما شرایط دیگری این معادله را در تفکر روان‌رنجور تسهیل می‌کند. همان‌طور که می‌دانیم علاقه‌ی اروتیک اولیه به دفع مدفوع در سال‌های بعد از بین می‌رود. علاقه به پول به عنوان علاقه‌ای جدید که در کودکی وجود نداشت، ظاهر می‌شود . این امر موجب می‌شود تکانه‌ی قبلی که در حال از دست‌دادن هدف خودش است، آسان‌تر به هدف تازه در حال ظهور منتقل شود.  

در واقع اگر معنایی برای رابطه‌ای که در اینجا بین اروتیسم مقعدی و خصایص سه گانه‌‌ی صفات شخصیتی که مطرح شد وجود داشته باشد می‌توان انتظار داشت که میزان مشخصی از شخصیت مقعدی در افرادی که  شخصیت شهوانی ناحیه مقعدی را در بزرگسالی حفظ کرده‌اند یافت نمی‌شود. همان‌طور که برای مثال در مورد برخی همجنس‌گرایان خاص اتفاق می‌افتد. شواهد تجربی با این نتیجه‌گیری کاملاً مطابقت دارد، مگر اینکه من خیلی در اشتباه باشم.

ما باید به طور کلی در نظر بگیریم که آیا سایر پیچیدگی‌های شخصیتی نیز ارتباطی با برانگیختگی‌های نواحی اروتوژنیک خاص نشان می‌دهند یا نه. در حال حاضر من فقط از جاه‌طلبی شدید افرادی که قبلاً از شب‌ ادراری رنج می بردند اطلاع دارم.  به هر حال می‌توانیم فرمولی برای نحوه‌ی شکل‌گیری شخصیت در شکل نهایی خود از غرایز تشکیل‌دهنده ایجاد کنیم: ویژگی‌های شخصیتی دائمی، یا امتدادِ بدون تغییر غرایز اولیه یا والایش آن غرایز، یا تشکیلات واکنشی علیه آنها هستند.

 

 


[1] orderly

[2] parsimonious

[3]  obstinate

[4] untidy

[5] neglectful

[6] رجوع کنید به فروید، سه مقاله درباره نظریه‌ی جنسی (1905)

[7] ‘erotogenic zones

[8] sublimation

[9] sexual latency

[10] reaction-formations

[11]  از آن‌جایی که دقیقاً اظهارات من در سه مقاله در مورد نظریه جنسی مربوط به اروتیسم مقعدی نوزادان است که به ویژه خوانندگان  بدفهم را دچار تعجب کرده است،  من در این مرحله جرات می‌کنم تا مشاهده‌ای را که به خاطر آن باید از یکی از بیماران بسیار باهوشم تشکر کنم،  در این‌جا مطرح کنم. او به من گفت:"یکی از دوستانم که سه مقاله‌ی شما را درباره‌ی نظریه‌ی جنسی خوانده‌است، در مورد کتاب صحبت می‌کرد و کاملا با آن موافق بود اما قسمتی در آن وجود داشت که البته او هم مانند سایرین معنای آن فهمید و پذیرفت اما چنان عجیب و غریب و خنده‌دار بود که به مدت یک ربع به این موضوع می‌خندید" در این قسمت آمده است:"یکی از نشانه های عجیب یا عصبی بودن این است که  وقتی نوزاد سرسختانه از خالی کردن روده‌هایش امتناع می ورزد (وقتی که او را روی توالت می‌گذارند) یعنی زمانی که پرستارش از او می‌خواهد، کودک مدفوع را نگه می‌دارد و تا زمانی که خودش انتخاب نکند این کار را انجام نمی‌دهد. طبیعتا او نگران کثیف‌کردن تخت نیست، فقط مشتاق است که لذت جانبی ناشی از اجابت مزاج را از دست ندهد. تصویر این نوزاد که بر روی توالت نشسته و در حال بررسی است که آیا چنین محدودیتی را برای نشان‌دادن آزادی میل شخصی خود تحمل خواهد کرد یا نه بهترین سرگرمی را داشته باشد و در حالی که داشتیم کاکائو می‌خوردیم بدون هیچ مقدمه‌ای گفت:" با دیدن کاکائویی که در مقابلم قرار دارد، ناگهان به یاد ایده‌ای افتادم که همواره در کودکی داشتم". من همیشه به خودم وانمود می‌کردم که ون هوتن کاکائوساز هستم» (او نام ون «هاوتن» را تلفظ می‌کرد) «و من راز بزرگی برای تولید این کاکائو دارم. همه سعی می‌کردند این رازی را که برای بشریت موهبت بود به دست بیاورند، اما من آن را با احتیاط برای خودم نگه داشتم. نمی‌دانم چرا باید به طور خاص به ون هوتن ضربه می‌زدم. احتمالاً تبلیغات او بیش از دیگران مرا تحت تأثیر قرار داده است.» با خنده و بدون اینکه در آن زمان فکر کنم که کلمات من معنای عمیقی دارند، گفتم: «Wann Haut'n Die Mutter؟» [«مادرِ چه کسی با صدا غذا می‌خورد؟» دو مورد اول. کلمات در عبارت آلمانی دقیقاً مانند "ون هوتن" تلفظ می شوند. فقط بعداً متوجه شدم که جناس من در واقع حاوی کلید کل خاطرات ناگهانی دوران کودکی دوستم است و سپس آن را به عنوان نمونه‌ای درخشان تشخیص دادم. فانتزی دوست من، در عین حفظ موقعیت، در واقع درگیر (فرایند تغذیه) و استفاده از تداعی‌های آوایی ("کاکائو" ["کاکائو") - "کاکا" کلمه رایج مهد کودک آلمانی برای "مدفوع" است. '] و "Wann haut'n")، با ایجاد یک وارونه‌سازی کامل در محتوای خاطراتش، احساس گناه او را فرونشاند: جابجایی از پشت بدن به جلو رخ داد، دفع غذا به خوردن غذا تبدیل شد، و چیزی که شرم آور بود و باید پنهان می شد به رازی تبدیل شد که موهبتی برای بشریت بود. برایم جالب بود که ببینم چگونه، تنها یک ربع بعد از اینکه دوستم از فانتزی ممانعت کرد (البته، درست است، به شکل نسبتاً خفیفی که به دلایل رسمی اعتراض می کند) - کاملاً غیرارادی به او قانع کننده ترین شواهد توسط ناخودآگاه خود او ارائه شد..

  [12] در ریشه‌ انگلیسی

[13] self-will

[14]  نام نمایشنامه‌ای از گوته.

[15]انگلیسی "filthy" و همچنین "filzig" آلمانی در نسخه اصلی ظاهر می شود.

[16]  مقایسه کنید با تصرف هیستریایی و همه‌گیری‌های اهریمنی.

[17]  اصطلاحی که به طور مبتذل برای ولخرجی ثروتمند به کار می رود. [اشاره به داستان مردی برهنه که سکه های طلا را دفع می کند.(م)]

رجوع کنید به  Jeremias ((1904, 115n.) «مامون») در زبان بابلی «Manman» است و نام دیگری برای Nergal، خدای دنیای اموات است که بر اساس اساطیر شرقی، که به  افسانه های امروزی هم رسیده است، طلا فضولات جهنم است.[18]

دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه