چرا وینیکات بخوانیم؟

چرا وینیکات بخوانیم؟

چرا وینیکات[1] بخوانیم؟

(وینیکات چگونه در اتاق درمان به ما کمک می کند؟)

نویسنده: افسانه روبراهان

 

آندره گرین[2]: "وینیکات خلاقانه ترین ذهن در روانکاوی بعد از فروید است."

برت کار[3]: "اگر بگوییم به استثنای زیگموند فروید هیچ چهره‌ی دیگری در تاریخ روانکاوی به اندازه‌ی دونالد وینیکات در فهم ریشه‌های آلام روانی و درمان آن‌ها سهم نداشته، سخن گزافی نگفته‌ایم."

توماس آگدن[4]: "روانکاوی در قرن اول پیدایش خود چندین متفکر بزرگ داشته، اما از نظر من فقط یک نویسنده بزرگ انگلیسی زبان داشته: دونالد وینیکات."

دونالد وودز وینیکات (۱۹۷۱-۱۸۹۶)، از روانکاوان مکتب مستقل بریتانیا ابتدا پزشک کودکان بود، اما طبابت او با مشاوره‌ به خانواده‌ها همراه بود.

 وینیکات پزشکی را در بیمارستان سنت بارتلمی[5] تحت شاگردی دکتر تامس هُردر[6] آموخت. دکتر هُردر بر گوش‌سپردن به بیماران و دقت در گفته‌های آن‌ها تأکید داشت و معتقد بود که صرفاً پرسیدن علائم از بیماران نمی‌تواند کمک کننده باشد، بلکه به بیماران اجازه می‌داد از روی صبر و حوصله داستانشان را با واژگان و تعابیر خودشان برای او روایت کنند و معتقد بود این روش اطلاعات بالینی فراوانی در اختیار پزشک خواهد گذاشت.  

 وینیکات نیز نگاه و شیوهی دکتر هُردر را درونی کرده و در تحلیل بیماران پرشمارش به کار گرفت. همچنین هُردر تأکید زیادی بر رابطهی بیمار و پزشک داشت و معتقد بود که پزشکان باید از سنین جوانی به پرورش موهبت همدلی بپردازند، کنار بالین بیماران بنشینند و با آن‌ها صحبت کنند. حاصل این تجربه هم پزشک و هم بیمار را شگفت‌زده خواهد کرد. به هر حال حضور استاد توانمندی نظیر دکتر هُردر در این‌که وینیکات در حوزه‌ای از هنر درمان به نام روان‌درمانی بالینی تخصص پیدا کند، مؤثر بود. وینیکات در نهایت تصمیم گرفت برخلاف دانشجویان پزشکی علاقمند به ذهن، نه در عصب شناسی و نه در روان‌پزشکی بلکه در رشته‌ی پزشکی کودکان آموزش ببیند. او حتی قبل از شروع روانکاوی، در بیمارستان کودکان پدینگتون گرین[7] یک کلینیک داشت که در آن‌جا هنگام ویزیت کودکان، به بررسی ابعاد روان‌شناسانه‌ی آن‌ها نیز می‌پرداخت.     

 در دورانی که وینیکات دانشجوی رشته‌ی پزشکی بود، بریتانیا درگیر جنگ جهانی اول شده و لذا وی مدتی را صرف ارائه‌ی خدمات به مجروحین جنگی کرد. همچنین وینیکات برای اجرای طرح دولتی تخلیة غیرنظامیان در منطقه‌ا‌ی خارج از لندن که افراد در اردوگاهی مستقر شده بودند، به‌عنوان ‌پزشک مشاور انتخاب شد. تأثیر این تجربه بر وینیکات باعث گفت‌گوها و مباحثات بسیار در زمان جنگ و پس از آن شد و به دنبال آن موضوعات مرتبط با جدایی و محرومیت از زندگی خانوادگی را بررسی کرد.

 موقعیت غیرمعمولی که وینیکات _ به‌عنوان پزشک کودکان در حال آموزش روانکاوی_ در آن قرار گرفت باعث شد که در طول کار او، به‌عنوان تحلیلگر، رابطة مادر و نوزاد همواره حضور پر رنگی داشته باشد. اگرچه او پس از جنگ جهانی دیگر به کار خود به‌عنوان پزشک کودکان ادامه نداد، کار خود را در پدینگتون گرین ادامه داد و در آن‌جا جلساتی را برگزار کرد که از آن‌ها با عنوان "مشاوره‌های درمانی" نام می‌برد. وینیکات مجموعه‌ای از جزئیات این مشاوره‌ها را در کتاب خود؛ مشاوره‌های درمانی در روان‌پزشکی کودکان، منتشر و در آن به " کاربرد روان‌کاوی در روان‌پزشکی کودک" توجه کرد.

 دونالد وینیکات روانکاری استثنایی است. حتی امروز هم اغلب در درجه اول او را به عنوان پزشک کودکان و سپس روانکاو می‌شناسند. اما او یک پزشک متخصص کودکان نبود که به روانکاوی روی آورده باشد؛ او در بیمارستانی مشاور اطفال بود و کارش در این حوزه با تجربه‌ی شخصی روانکاویش متحول شده بود. زمانی که متخصص کودکان بود، معمولا کودکان را با خانواده‌هایشان می‌دید و بخشی را به مشاوره بالینی خانواده‌ها اختصاص داده بود. او از روانکاوی برای درمان اختلالات جسمی بهره می‌گرفت و اغلب خود را روان‌پزشکی با تخصص اطفال معرفی می‌کرد. او معتقد بود مطالعه‌ی دوران نوزادی و بررسی رابطه مادر و نوزاد می‌تواند ما را به بررسی رابطه روانکاو و مراجع نزدیک کند.

 از نظر وینیکات سبب‌شناسی روان‌پریشی[8] مربوط به اولین ناکامی محیطی در دورة وابستگی مطلق است. شکست در این مرحله به این معناست که مادر نتوانسته با نوزاد خود همسان‌سازی کند و در شرایط دل‌مشغولی مادرانة اولیه، که برای تحول پایدار نوزاد ضروری است، نبوده ‌است.

 وی به بررسی دوران جنینی و نوزادی و تاثیر محیط و والدین در این دوران پرداخت و مقالات بسیاری در این زمینه نوشت که حاصل چهل سال کار او با کودکان و خانواده‌ها و افراد روان‌رنجور[9] و روان‌پریش است. وی معتقد بود مطالعه دوره‌ی نوزادی می‌تواند ما را به مطالعه روان‌پریشی در دوران بزرگسالی و همچنین مطالعه واپس‌روی [10]در جلسه درمان رهنمون سازد و نیز معتقد بود همان‌طور که در ابتدای زندگی محیط نگهدارنده و مادر به‌حدکافی خوب عامل مهمی در تحول هیجانی و شکل‌گیری شخصیت و سلف حقیقی در بیمار است، رابطه‌ی روانکاو و مراجع نیز نمونه‌ای از رابطه‌ی مادر و نوزاد است.

    وینیکات معتقد است در بیماری که به دوران نوزادی واپس‌روی کرده، تعبیرهای روانکاوانه هیچ کمکی نمی‌کند و حتی گاهی این تعابیر چون در حیطهی پوشش همه‌توانی[11] بیمار قرار نمی‌گیرد، برای او مانند حمله و تعدی تجربه می‌شود.آن‌چه وینیکات بیش از هر روانکاو دیگری به آن پرداخته، مسئله‌ی چیدمان/ تنظیمات یا همانsetting  اتاق درمان است، که هر روانکاوی با هر رویکردی لازم است که اصول مربوط به چیدمان را رعایت کند و گاهی به جای تعبیرپردازی زودهنگام، بهتر است با تنظیم چیدمان ( setting) بیمار را برای روانکاوی آماده کرد.

  وینیکات در بخشی از مقاله تحول هیجانی آغازین می‌نویسد: "ابتدا با توجه به علاقه‌مندی‌ام به بیماران کودک و نوزاد، تصمیم گرفتم روان‌پریشی را به صورت تحلیلی بررسی کنم. من حدود دوازده بیمار بزرگسال روان‌پریش داشتم و نیمی از آن‌ها را به شکل گسترده‌ای تحلیل کرده‌ام. این اتفاق در زمان جنگ رخ داد و جالب است که بگویم من تقریباً متوجه این حملة رعدآسا نشدم، زیرا تمام مدت درگیر تحلیل بیمارانی بودم که به طرز آشکار و دیوانه‌کننده‌ای از بمب، زلزله و سیل غافل بودند."

نکته اصلی مقالات وی را می‌توان از طریق مقایسهی مطالعه‌ی دوران نوزادی با مطالعه‌ی انتقال در روانکاوی به بهترین نحو بیان کرد.

روبراهان- فروردین 1403

 

References

 

Brett Kahr. D.W. Winnicott: A Biographical Portrait1996. Karnac.

Jan Abram. The Language of Winnicott. 2007- Karnac.

Laura Dethiville. The Clinic of Donald W. Winnicott. 2019.

Thomas H. Ogden. Reading Winnicott- 2001.

 

 


[1] D.W. Winnicott

[2] Andre Green

[3] Brett Kahr

[4] Thomas H. Ogden

[5] Saint Barthelemy

[6] Thomas Horder

[7] Paddington Green

[8] psychosis

[9] neurotic

[10] regression

[11] omnipotence

دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه