منطق و روانکاوی بالینی

منطق و روانکاوی بالینی

دکتر حسن مکارمی. روانکاو لاکانی 

 

اپیکتت Epictete فیلسوف سده اول میلادی درباره بنیان و پایه «استدلال» از خود چنین می‌پرسد: «چرا هنگامی که می‌گویند سردرد داریم خشمگین نمی‌شویم ولی گاه که می‌گویند استدلال شما درست نیست یا به‌بیراهه می‌رود، خشمگین می‌شویم؟» در پاسخ این پرسش هم او این‌چنین می‌آورد:

«تنها چیزی که انسان منطقی نمی‌تواند بپذیرد، آن‌ست که از استدلال بیگانه باشد. او آن‌چه را که پذیرش آن منطقی است، می‌پذیرد. منطقی و غیرمنطقی برای هرکدام از ما گوناگون است چون بد و خوب، سودمند و ناسودمند. دیگر این‌که آیا برای به‌کارگیری مفهوم جهانی منطقی و غیرمنطقی در مسايل ویژه به‌روش هماهنگ با طبیعت، به آموزش ویژه‌ای نیاز داریم؟ چرا که برای داوری آن‌چه که منطقی است نه تنها ما از درجه‌بندی ارزش‌های پدیده‌های خارج از خود سود می جوییم بلکه هرکدام از ما آن‌چه را که نیز به نقش خودمان بازمی‌گردد، در پیش روی می‌آوریم».

در همین پاسخ کوتاه این فیلسوف در بیست قرن قبل به دو مبنای داوری ما برای تمیز منطقی از غیرمنطقی اشاره می‌کند، درونی و بیرونی. به‌گونه‌ای دیگر به «نقش ما» به‌عنوان پایه ارزش‌گذاری در این «تمیز دادن» اشاره دارد. امروزه می‌دانیم که اسباب منطق در هرمیدان به‌شکلی جداگانه عمل می‌کند. نمونه می‌تواند سه میدان روان‌پزشکی، روان‌شناسی و روانکاوی باشد. در میدان روان‌پزشکی منطق از روابط علت و معلولی پیروی می‌کند. رابطه مستقیم میان تأثیر شیمیایی مواد بر سیستم عصبی و روانی فرد. چنان‌چه در فرهنگ جهانی روان‌پزشکی چاپ چهارم، دیگر به‌ندرت از بیماری‌های روانی نامی برجای مانده است، تنها رابطه و اثر و تأثیر داروها بر علائم بروز و اختلال ناشی از بیماری‌ها بیان می‌گردد،  چنان‌که نام بیماری هیستریک از این فرهنگ بیرون رفته است.

در میدان روان‌شناسی، منطق ما از اندازه‌گیری و میانگین و استاندارد پیروی می‌کند. اگر اندازه‌گیری پدیده‌های خارجی روان آدمی در دامنه بسته میانگینی پذیرفته شود، فرد دچار اختلال نیست. بدین‌شکل، فرد در دايره پدیده‌های اندازه‌پذیر و میانگین این اندازه‌ها زندانی است. در میدان روانکاوی بالینی نیز منطق همان «منطق ناخودآگاه» است. دراین‌باره اگر به‌شکلی استعاره‌ای «دل» را همان پاره‌ای از ناخودآگاه بدانیم، می‌توانیم همراه با دکارت بگوییم: «دل منطق ویژه خود را دارد که “منطق” از آن بی خبر است». در نظام مدیریت مجموعه‌های بزرگ صنعتی- اداری، در چندین سال اخیر، مدیران که از روش‌های بسیار منطقی، دقیق، حسابگرانه، آمارگرانه، با روابط دقیق علت و معلولی خسته شده‌اند، دست به دامان روش‌های دیگر می‌شوند. کم نیستند مدیرانی که مشاوران خود را از میان افرادی با یک نوع «حس ششم»- آن‌چه ما در زبان پارسی به آن می‌گوییم «به دلم افتاده است»- سود می‌جویند. و نیز گروهی از دانشمندان مدیریت همین پدیده را به‌نوعی به نظریه تبدیل کرده و به آن نام «دلقک شاه» داده‌اند. به‌شکلی که همان‌گونه که در دربار فردی بوده که اجازه داشته همه‌چیز را بگوید و پشت دیوار خنده و طنز با استعاره مسايل و مشکلات و شاید پاسخ‌ها را نیز به شاه برساند. چنین مشاورانی با شنیدن و موشکافی همه خبرها و داده‌ها  به مسايل و مشکلاتی اشاره خواهند کرد که برای مدیران بزرگ صنعتی- اداری مفید خواهد بود.

می‌توان از خود پرسید از کدام استدلال یا منطق سخن می‌گوییم. آیا در ورای مفهوم استدلال، مستدل، منطق و یا منطق‌پذیر به‌گونه‌ای مفهوم «هماهنگ» را نمی‌جوییم؟ آیا واژه‌های خرد، خردمند، خردپذیر، خردمندانه یا بی‌خرد نمی‌توانند در زبان پارسی به‌جای دو واژه منطق و استدلال در این گفتار به‌کار گرفته شوند؟ آن‌چه خردمندانه می‌آید به‌گمان من همان هماهنگ است.

زیگموند فروید می‌گوید: «خرد بسیار تاریک و کژخوست. گاه کمی خرافات بر دل می‌نشیند». گویی با پیشرفت زمان و رشد شناخت آدمی، واژه خرد به‌تنهایی نمی‌تواند پاسخگو باشد. چه در فرهنگ واژه‌ها امروزه می‌توان از «میان- خرد»، فراخِردی، بزرگ‌خِردی، خردواره برتر، یاد کرد. گویی آن تعریف نخستین خردپذیر و ناخردپذیر و مرزبندی دقیق میان آن دو از میان رفته است. به‌یاد داشته باشیم که در زبان پارسی، یونانی و زبان‌های غربی، منطق با دو پاره «خرد» و گفتگو و سخن گفتن در پیوند است. خردپذیر به‌گونه‌ای به حقیقت پذیرفته شده و شناخته شده باز می‌گردد و به‌گونه‌ای مفهوم صحیح، درست، حقیقی را می‌رساند. در این میان به منطق «ناخودآگاه» بازگردیم. این منطق نه زمان می‌شناسد نه مکان نه تسلسل حوادث نه جنسیت نه رابطه علت و معلولی. گویی این منطق بسیار نزدیک به منطق کودکان است. فروید در گزارش نشست‌های جامعه روانکاوان بالینی (وین- چاپ ۱۹۰۶) می‌گوید: «جنبه غیرمنطقی و احساساتی عشق ریشه در کودکی دارد». به‌یاد دارم که کودکی در خیابان از مادر خود درخواست می‌کند که بازیچه‌ای برای او بخرد. مادر می‌گوید که پول کافی به همراه ندارد، کودک پاسخ می‌دهد که: «باشد، از کارت اعتبار بانکی استفاده کن». مادر می‌گوید: کارت ندارم. کودک می‌گوید: «خوب باشد، یک کارت اعتباری بخر!» آن‌چه در منطق روزمره پذیرفته شده است یعنی رابطه بین «عمل خریدن» و «پول داشتن» در منطق کودک جای ندارد یعنی مادر می‌تواند برای خرید بازیچه پول نداشته باشد ولی برای خرید کارت اعتباری پول داشته باشد. نمونه دیگری بیاوریم: کودکی برای یک روز از مادر خود جدا شده و به شهری دیگر آمد. صبح افراد خانواده میزبان به سراغ کار خود رفتند. شب بازگشتند. کودک از پدر خانواده پرسید: «سر کار رفتی، حال مادرم چگونه بود؟» در منطق کودک، این شهر یا آن شهر، وجود ندارد. آن‌جا که “سرِ کار” است همه یکدیگر را می‌بینند. به‌گونه‌ای دیگر تنها «دو جا» وجود دارد، «این‌جا» و «جای دیگر». همه کسانی که در جای دیگر هستند، در یک جای هستند. به‌همین روال، زمان دیروز و فردا، گذشته و آینده برای کودکان با معنی است ولی سه روز قبل و دو روز بعد بی‌معنی می‌گردد.

نظام منطقی یا خردمند را می‌توان به‌گونه زیر نشان داد. در این نظام:

–          علت را معلولی است.

–          که این رابطه نیاز به قبل و بعد دارد، معلول نمی‌تواند پس از علت بیاید.

نظام خردمند

علت‌ها

ورودی‌های نظام

معلول‌ها یا حاصل
خروجی‌های نظام

نظامی خردمند است که برای ورودی‌های معلوم، خروجی‌های شناخته شده‌ای آن‌هم در هر شرایط ایجاد کند. گاه شماره‌های ورودی‌ها و علت‌ها  چنان زیادند که رابطه علت و معلولی از انجام درک آدمی (با همه اسباب لازم) خارج می‌شود و به‌گمان می‌رسد که هیچ رابطه معقول و خردمندانه‌ای میان علت‌ها و معلول‌ها وجود ندارد. نمونه اوضاع و تغییرات جوی است که برای انسان‌های دوران اسطوره‌ای نیازمند خدای جداگانه یا فرمان‌دهندگان ویژه‌ای بودند، ولی امروزه تا حدودی این تغییرات قابل پیش‌بینی‌اند. همین نمونه را برای تغییرات ناگهانی سیستم معاملات بورس یا پیش آمدن تغییرات ناگهانی اجتماعی یا قیام‌ها می‌توان به‌کار برد. به‌گونه دیگر نظامی هماهنگ است که ورودی‌های مشخص ما را به نتایج و خروجی مشخص می‌رساند. آن هنگام که نظام از مدار هماهنگی خود خارج شود به دامنه پدیده‌های غیر تعبیر و تفسیر و شناخت می‌رسیم. به‌گونه‌ای که فرهنگ‌های پدیده‌های غیرقابل تفسیر و تعبیر نوشته می‌شوند.

فروید در نوشته خود به نام «موسی و ادیان یکتاپرست» می‌آورد: «اندیشه ما به‌آسانی و بدون آن‌که در جریان باشیم، فریب می‌خورد و آن‌چه که ما به‌آسانی می‌پذیریم همانی است که بر پایه خیال و آرزو و میل و هوس استوار است بی آن‌که با حقیقت رابطه داشته باشد». او در جای دیگر می‌آورد: «احترام به توان اندیشه باید جا را به احترام به “اثر” بسپارد».

بیهوده نیست که در فرهنگ واژه‌های آدمی هنوز به واژه‌های گوناگونی برمی‌خوریم چون: جادو، ارتباط از راه دور، پدیده‌های فراتر از خرد، فراتر از شناخت، باورهای مذهبی، به دل افتادن، ستاره‌بینی، فال‌بینی، آینده‌بینی، کف‌بینی. به‌گونه‌ای دیگر میان خردپذیر و ناخردپذیر، که دو مفهوم را می‌سازند، پدیده سومی جای دارد. آن‌چه که امروز خردپذیر نیست، شاید روزی خردپذیر می‌گردد. به‌شکل نظام بیان‌شده در پیش از این باز می‌گردیم. فروید در «پیدایش روانکاوی بالینی» می‌گوید: «مراحل «ناخودآگاه» و «خودآگاه» خردپذیرند. تنها آن‌چه در نشانه‌های ظاهری پدیده‌ها، یا بیماری‌ها خود را می‌نمایاند، نابخردانه است». به‌همین‌گونه «نظام» خردمندانه را می‌توان چنین نشان داد:

ورودی‌ها
۱
۲
۳
خروجی‌ها

پدیده‌های ۱، خودآگاه و ۲ ناخودآگاه در محدوده خردمندانه‌اند، هرکدام با منطق خود ولی پدیده‌های ۳ تا به امروز غیر قابل بیان‌اند و نابخردانه می‌نمایانند.

فروید اشاره‌ای نیز دارد به افردی که در اثر مشکل حافظه و بیماری فراموشی، رابطه علت و معلولی و پیش و پس بودن حوادث و منطقی بودن را از دست می‌دهند. به‌گونه‌ای دیگر آن‌چه که در میان «ناخودآگاه» است، و برای کسانی که به روانکاوی خویشتن دست یافته‌اند، روشن‌تر می‌گردد. در زندگی روزمره ما با سوالاتی از این قبیل روبروییم:

–          نمی‌فهمم هیچ‌گاه این‌طور عکس‌العمل نشان نمی‌دادم

–          خودم هم از کار خودم در عجبم

–          نمی‌فهمم چه دردم است؟

–          نه، نمی‌خواستم این را بگویم از دهانم در رفت.

–          خوب، بله، دیوانگی کردم. کاری‌ست که شده.

این جمله‌ها، به‌گونه‌ای دیگر حکایت از منطقی دیگر- منطقی حايل بر ناخودآگاه دارند که تنها با شناخت ساختار، کارکرد ناخودآگاه است که به پاره‌ای از این پاسخ‌ها خواهیم رسید. روانکاوی بالینی شاید بتواند با تلاش بیش‌تر، چشمه‌هایی از این پرسش‌های جاری را به‌ما نشان دهد.

 

*  این نوشته نخستین بار در انستیتو کشاورزی برای دانشجویان فوق دیپلم در فرانسه ارائه شده است.

 

 

دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه