روان تحلیل گری مبتنی بر روابط موضوعی

روان تحلیل گری مبتنی بر روابط موضوعی

  الهام نجارپور- کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

 

پاین (۱۹۹۰) نظریّه­ های بی­شمار روان­ تحلیلی را به چهار نظریّۀ اصلی تقسیم می­کند. این چهار نظریّه عبارتند از: نظریّۀ سائق، روان­شناسی ایگو، روان­شناسی خود و نظریّۀ روابط موضوعی. نظریّۀ سائق بر سائق­های بیولوژیکی (سکس و پرخاشگری) تأکید می­کند. روان­شناسی ایگو، نحوه­ای که فرد این سائق­ها را مدیریت می­کند، در مرکز قرار می­دهد. روان­شناسی خود، بر تجربۀ ذهنی سیّال فرد از خود، تمرکز می­کند. هستۀ نظریّۀ روابط موضوعی هم روابط درونی شدۀ فرد است، که روان او را می­سازد و هم روابط بیرونی فرد، که شامل جهان بیرونی است (به نقل از استادتر، ۲۰۰۹). اصطلاح موضوع که واژه­ای تخصّصی و ابداع فروید است، به هر آن چیزی اشاره دارد که نیازی را برآورده می­سازد. در معنایی گسترده­تر، موضوع به شخص یا شیء با اهمّیّتی اشاره دارد که موضوع یا هدف احساسات و سائق­های یک فرد است. این واژه در ترکیب با روابط، به روابط بین­شخصی اشاره دارد و حاکی از بقایای درونی روابط گذشته­ای است که تعاملات کنونی فرد با دیگران را شکل می­دهد (سنت کلر[۱]، ۱۳۸۶).

در سال­های اخیر، نظریّه­ های روابط موضوعی به­ عنوان نظریّه­ های روان­ تحلیلی، به­ طور گسترده ­ای مورد بحث قرار گرفته­ اند. درمانگران روابط موضوعی، متخصّصین بالینی­ ای بودند که روان ­تحلیلی کلاسیک را به چالش کشیده و آن را مورد انتقاد قرار دادند. نظریّه­ های روابط موضوعی از بطن این چالش­ها و انتقادات به­ وجود آمدند (سامرز[۲]، ۱۹۹۴). نظریّه­ پردازان روابط موضوعی، در راستای نقد روان ­تحلیلی کلاسیک دو استراتژی اصلی را به­ کار گرفتند: اوّلین استراتژی متشکّل بود از وفق دادن مدل مفهومی نظریّه­ ها با نظریّۀ سائق که ابتدا توسّط فروید مطرح شده بود. در نظریّۀ سائقِ فروید، تمام جنبه ­های شخصیّت و آسیب­ شناسی اساساً به ­عنوان کارکرد و مشتقّاتی از سائق­ها و تبدیل­های آنها فهمیده می­شوند. دومین استراتژی که افراطی ­تر بود، جابجا کردن مدل نظریّۀ سائق با ساختار مفهومیِ اساساً متفاوت بوده است که در آن، رابطه با دیگران آجرهای اصلی ساختمان زندگی ذهنی را می­سازد (گرینبرگ[۳] و میچل[۴]، ۱۹۸۳).

نقطۀ شروع تفکّر روابط موضوعی، نیاز فرد برای رابطه است. انسان­ها در شرایطی رشد­نایافته و وابسته به دنیا می­آیند که نیازمند فرد دیگری برای بقای فیزیکی و روان­شناختی خود هستند. بنابراین یک حقیقت بنیادی در خصوص وجود انسان، وابستگی به دیگری است که در ابتدا برای بقای فیزیکی و روان­شناختی است و بعدتر برای سلامت روان­شناختی. این حقیقت پایه­ ای، شخصیّت انسان را شکل می­دهد و چگونگی برخورد او با نیازهای وابستگی ­اش مسألۀ کلیدی در سلامت و بیماری روان­شناختی است (استادتر، ۲۰۰۹).

نظریّه ­پردازان روابط موضوعی وجوه اشتراک مختلفی دارند. همۀ آنها بر تأثیر مشتقّات مراحل رشدی اوّلیّه بر شکل­ گیری دستگاه روانی تمرکز می­کنند. آنها به رشد نرمال و آسیب­ شناختی خود و شکل­ گیری هویّت علاقه­ مند هستند و همۀ آنها یک جهان درونی­ شدۀ روابط موضوعی را به­ عنوان بخشی از مفهوم ­سازی­شان از دستگاه روانی پذیرفته ­اند (پرسون[۵]، کوپر[۶]، گبارد[۷]، ۲۰۰۵). این نظریّه­ ها، رشد و آسیب­شناسی را محصول درونی ­سازی روابط بین ­فردی اوّلیّه در نظر می­گیرند. در نتیجه، درمان بر ظاهر شدن این درونی­ سازی­ها در شکل رابطه با موضوع تأکید می­کند (سامرز، ۱۹۹۴).

همچنین، نظریّه ­های روابط موضوعی گوناگون در مسائل عمدۀ مختلفی متفاوت هستند. هر نظریّۀ روابط موضوعی دیدگاه متفاوتی در مورد عوامل محوری در رشد و آسیب­ شناسی و یک مفهوم مجزّا در مورد عناصر مهم برای موفّقیّت درمان تحلیلی می­باشد. مهم­ترین تفاوت این دیدگاه­ها این است که هر نظریّه تا چه اندازه با نظریّۀ سنّتی سائق­ محور فروید هماهنگ یا با آن در تضاد است. یعنی چقدر این نظریّه ­ها، سائق­ها را به­ عنوان سیستم انگیزشی رفتار انسان در نظر گرفته و چقدر از این مسأله فاصله می­گیرند. از این دیدگاه، کلاین[۸]، همچنین ماهلر[۹] و جیکوبسن[۱۰] در یک سر این قطب قرار می­گیرند که نظریّه سائق ­محور فروید را با یک رویکرد روابط موضوعی ترکیب کرده ­اند. در سوی دیگر این قطب، فربرن[۱۱] و سالیوان[۱۲] قرار می­گیرند، که از سویی دیگر، روابط موضوعی را به­ عنوان سیستم انگیزشی عمده، جایگزین سائق­های فروید کرده­ اند. وینی کات[۱۳]، لئووالد[۱۴] و سندلر[۱۵]، یک وضعیّت میانه را دنبال کردند؛ آنها ساختار عاطفی رابطۀ مادر – نوزاد را به ­عنوان یک عامل حیاتی در شکل­ گیری رشد سائق­ها در نظر گرفتند (استادتر، ۲۰۰۹).

نظریّه­ ها همچنین در مورد نقش محیط در مقابل طبیعت در آسیب­شناسی و متغیّرهای محیطی مهم که مشمول سؤال­های مربوط به سلامتی و آسیب­ شناسی هستند، تفاوت دارند. آنها در مفهوم­ سازی­شان در مورد فرایند درمان، دربارۀ مسائلی چون نقش و محتوای تفسیر و میزانی که مداخله­ های دیگر مطلوب­ اند، متفاوت هستند (سامرز، ۱۹۹۴).

مسالۀ دیگری که این نظریّه­ ها را از هم متمایز می­کند، ریشه و نقش پرخاشگری به­ عنوان انگیزه ­ای برای رفتار می­باشد. نظریّه­ پردازانی که عقیدۀ سائق­های درون­زاد را رد کرده ­اند (سالیوان) یا کسی که لیبیدو را در جستجوی ابژه در نظر گرفته است (فربرن) پرخاشگری را ثانویّه و در اثر ناکامی نیازهای لیبیدینال به­ خصوص تجربه­ های تروماتیک در رابطۀ اوّلیّۀ مادر – نوزاد مفهوم­ سازی کرده­ اند. نظریّه­ پردازانی که به نظریّۀ سائق ­محور فروید وفادار ماندند، در مقابل اعتقاد داشتند که پرخاشگری ذاتی است و نقش مهمّی در شکل­ گیری تعامل­های اوّلیّه دارد؛ این گروه، به­ خصوص کلاین و تا اندازه­ ای وینی کات و نظریّه­ پردازان روان­شناسی ایگو و روابط موضوعی را شامل می­شود (استادتر، ۲۰۰۹). فرض وجود یک سائق پرخاشگری ذاتی یکی از ارکان دوگانۀ نظریّۀ غرایز دوگانۀ[۱۶] فروید است. کلاین این مفهوم را حفظ کرده و آن را گسترش داد، در حالی که فربرن صریحاً آن را رد کرد. در نظریّۀ وینی کات نیز با وجود اینکه چیزی به­ عنوان سائق پرخاشگری آن­گونه که فروید عنوان کرده بود وجود ندارد، وینی کات با حفظ کلمۀ پرخاشگری ذاتی، آن را دوباره مفهوم ­سازی کرده است. پرخاشگری از نظر او به سائق غریزی خاصّی برنمی­گردد بلکه به معنای تکاپو و سرزندگی و قدرت حرکت می­باشد. او پرخاشگری را با نیروی زندگی برابر می­داند و بنظر او پرخاشگری تقریباً با فعّالیّت مترادف است (گرینبرگ و میچل، ۱۹۸۳).

مباحثۀ دیگر این است که تجربه های واقعی با دیگرانِ مهم در دوران نوزادی و کودکی اوّلیّه تا چه اندازه توسّط ترکیب فانتزی­های ناخودآگاه و ساختمان ساختار روانی که تعارض­های درون­روانی را منعکس می­کند، تغییر شکل داده می­شود. برخلاف تأکید زیاد وینی کات و فربرن بر جنبه­ های واقعی تعامل­های اوّلیّۀ بین مادر و نوزاد، در مکتب بریتانیایی، تأثیرهای فانتزی ناخودآگاه روی رشد ساختارهای روانی و بازسازی روابط موضوعی درونی­ شدۀ دفاعی که منجر به شکاف بزرگی بین تجربه­ های اوّلیّۀ واقعی و روابط موضوعیِ به­ صورتِ ناخودآگاه دوباره فعّال­ شده در انتقال می­شود، بررسی می­شود. کلاینین­ ها بر طبیعتِ خیالیِ جهانِ درونی­ شدۀ روابط موضوعی پافشاری می­کنند. از دیدگاه روان­ تحلیل­گران بین­ فردی، به خصوص سالیوان، فروم[۱۷]، ریچمن[۱۸]، و گانتریپ[۱۹]، روابط موضوعیِ درونی­ شدۀ اوّلیّه با تغییر ساختاریِ نسبتاً اندک تداوم می­یابد، بنابراین این نظریّه­ پردازان گرایش به این دارند که انتقال را انعکاس­های نسبتاً نزدیک به روابط موضوعی تروماتیک در گذشته تفسیر کنند (استادتر، ۲۰۰۹).

معنای انتقال متقابل از زمانی که نخستین بار از جانب فروید مطرح شد تاکنون عمیقاً دست­خوش دگرگونی شده است. در آغاز، انتقال متقابل همچون انتقال، مانعی در برابر روان­کاوی به شمار می­آمد و حکایت از آن داشت که روان­کاو، خود به روان­کاویِ بیشتر نیازمند است (بیتمن[۲۰] و هلمز[۲۱]، ۱۳۸۸). یکی از تحوّلات اساسی در نوشته­ های روان­کاوی در زمینۀ انتقال متقابل زمانی رخ داد که آن را به­عنوان پدیده ­ای مهم در کمک به روان­کاو برای درک معنای پنهان مطالب درمانجو در نظر گرفتند. ایدۀ اصلی این بود که روان­کاو دارای مؤلّفه ­هایی از درک و فهم فرایندهایی است که در درمانجوی او رخ می­دهند و این مؤلّفه ­ها به ­صورت آنی هوشیار نیستند و اگر روان­کاو در ضمن گوش دادن به درمانجو، به احساسات و تداعی­های خود توجّه کند می­تواند این مؤلّفه ­ها را کشف کند (سندلر[۲۲]، دیر[۲۳] و هولدر[۲۴]، ۱۳۹۲). لنگز (۱۹۷۵) نیز نشان داده است که سبک و نحوۀ مدیریت قواعد اساسی تحلیل در مورد طرز فکر روان­کاو نسبت به درمانجو چیزهایی را بازگو می­کند.

نظریّه ­پردازان مختلف همچنین در رابطه با این مسأله که تا چه اندازه انتقال را فعّال شدن تعارض­های درونی بیمار تفسیر کنند و یا اینکه تا چه حد انتقال متقابل و شخصیّت درمانگر را در شکل­ گیری انتقال دخیل بدانند، متفاوت هستند. مکتب بین ­فردی، رابطۀ دونفرۀ درمانگر و بیمار را به­ عنوان یک تجربۀ جدید و رشد­دهنده در نظر می­گیرند که سهم مهمّی در تحلیل تعارض­های ناخودآگاه بیمار دارند. کلاین، جیکوبسن، ماهلر و کرنبرگ[۲۵]، رویکردی نزدیک به حالت کلاسیک دارند که بر جنبه ­های تعارضی درون­ روانی انتقال و استفادۀ محدود از عناصر انتقال متقابل تأکید دارند. روان­ تحلیل­گران بین­فردی، افرادی چون گانتریپ (کسی که از فربرن و وینی کات تأثیر پذیرفته است)، گرینبرگ و میچل تأکید زیادی بر تأثیر دو جانبۀ انتقال و انتقال متقابل و جنبۀ واقعی تعامل­های درمانی که از شخصیّت درمانگر ریشه می­گیرند، کرده ­اند (استادتر، ۲۰۰۹).

نظریّه ­های روابط موضوعی، از نظر مفاهیم کلیدی، مفروضه­ ها و اصول، متفاوت و اغلب سردرگم کننده هستند و هضم آنها بسیار دشوار می­باشد. در نتیجه، ما نمی­توانیم درمورد یک نظریّۀ روابط موضوعی واحد صحبت کنیم. در کل تفسیرهای زیادی در مورد گرایش نظریّه ­های روابط موضوعی داده شده است. گرینبرگ و میچل (۱۹۸۳)، نظریّه­ های روابط موضوعی را بخشی از یک حرکت وسیع­تر در جهت جابجا کردن نظریّه سائق با یک مدل ارتباطی روا ن­تحلیلی در نظر می­گیرند؛ کرنبرگ (۱۹۸۴) و وینی کات (۱۹۶۰) مفاهیم روابط موضوعی را چیزی بیشتر از نظریّۀ سائق، و قابلِ کاربرد برای اختلالات هیجانی ابتدایی­ تر می­دانند؛ و بکال[۲۶] و نیومن[۲۷] (۱۹۹۰)، نظریّه­ های روابط موضوعی را پلی به سمت روان­شناسی خود در نظر می­گیرند (سامرز، ۱۹۹۴).

 

بیتمن، ا؛ هولمز، ج (۱۳۸۸). درآمدی بر روانکاوی، ترجمۀ ع، طهماسب، تهران: نشر بینش نو.

سنت کلر، م. (۱۳۸۶). روابط موضوعی و روانشناسی خود، ترجمۀ ع، طهماسب و ح، علی آقایی، تهران: نشر نی. (۲۰۰۴).

سندلر، ژ؛ دیر، ک؛ هولدر، ا. (۱۳۹۲). بیمار و روان­کاو، ترجمۀ ن، مشتاق؛ م، اصل ذاکر و م، فلاح، تهران: انتشارات ارجمند.

Greenberg, J., & Mitchell, S.A. (1983). Object relations in psychoanalytic theory. Harvard University Press

Summers, F., & H  irsch, I. (1996). OBJECT RELATIONS THEORIES AND PSYCHOPATHOLOGY: A COMPREHENSIVE TEXT. Journal of the American Psychoanalytic Association۴۴(۴), ۱۲۵۷-۱۲۶۰٫

Stadter, M. (2009). Object relations brief therapy: The therapeutic relationship in short-term work. Jason Aronson.

Person, E. S., Cooper, A. M., & Gabbard, G. O. (2005). The American psychiatric publishing textbook of psychoanalysis. American Psychiatric Pub.

Langs, R. J. (1975). The therapeutic relationship and deviations in technique. International journal of psychoanalytic psychotherapy.


[۱] St.Clair, M.

[۲] Summers, F.

[۳] Greenberg, J.T.

[۴] Mitchellm, S.A.

[۵] Personm, E.S.

[۶] Cooper, A.M.

[۷] Gabbard, G.

[۸] Klein, M.

[۹] Mahler, M.

[۱۰] Jacobson,E

[۱۱] Fairbairn, W.R.D.

[۱۲] Sullivan, H.S.

[۱۳] Winnicott, W.D.

[۱۴] Loewald, H.W.

[۱۵] Sandler, J.

[۱۶] dual instinct theory

[۱۷] Fromm, E.

[۱۸] Reichmann, F.

[۱۹] Guntrip, H.

[۲۰] Bateman, A.

[۲۱] Holmes, J.

[۲۲] Sandler, J.

[۲۳] Dare, C.

[۲۴] Holder, A.

[۲۵] Kernberg, O.F.

[۲۶] Bacal, H.

[۲۷] Newman, K.

دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه