خانواده سیستمی پویا و در حال تغییر یافتن است. ابتدا تعاریفی از اینها:
نقشها: مجموعه مسئولیتهای روشن، شفاف و جاافتادهای که برای هریک از اعضای خانواده وجود دارد. عمده چالشهای خانوادگی ریشه در نقشها دارد.
کودک: دختر. زن. مادر. مادربزرگ
کودک: پسر. مرد. پدر. پدربزرگ
اختلال در پذیرش نقشها و جابجایی یا بازگشت یکی از دلایل چالش است.
قواعد: مقررات پیدا و پنهانی که به اعضاء کمک میکند تا با یکدیگر به تعامل بپردازند همان آداب معاشرت.
اساس تربیت در خانواده پرورش شهروند است نه برده! در برخی خانوادههای ما دختر و پسر را پس از تولد بسیار موردتوجه قرار داده و آنها را بدهکار عاطفی بار آورده و تا انتها مدیون والدیناند نه مدیون جامعه.
انسان رشد یافته انسانی است که متمایز از خانواده شود. انسانها بهشدت مدیون عاطفههای کسبشدهاند و لذا بعد از ازدواج و در ادامه زندگی نیز هستند.
توقعات: توقعات از درون افراد برمیخیزد و از طرفی از کانونهای اجتماعی
توقعات موجب تغییر فرد به نفع دیگری یا حالت جدایی میشود که باید آن را مدیریت کنیم.
با بازسازی نقشها، قواعد و اصلاح توقعات میتوان باهم بودن را باکیفیت بهتری تجربه کرد.
دراینبین هیچیک از نقشها نباید یکدیگر را تغییر دهند و بر اساس قواعد درونی خود، خودمان را تغییر دهیم و دست از تلاش در تغییر دادن دیگران برداریم.
آیا بین تمایز و جدایی اختلاف است؟!
منظور از تمایز استقلال است یعنی من میتوانم مستقل از دیگران برای خود تصمیم بگیرم.
تمایزیافتگی فرایند است نه هدف که ما بهتدریج و همیشگی آن را ادامه میدهیم.
در بسیاری از خانوادهها همپوشی در حدی است که حاضر نیستند اجازه انتخاب و آگاهی به نتایج و عواقب آن به اعضاء دهند.
تمایزیافتگی/هم آمیختگی
مفهوم تمایزیافتگی توسط بوئن یکی از خلاقترین متفکران حوزه خانوادهدرمانی ارائهشده است.
این مفهوم بیانگر میزان توانایی فرد در تفکیک فرایندهای عقلانی و احساسی از یکدیگر است. بهعبارتیدیگر رسیدن به حدی از استقلال عاطفی که فرد بتواند در موقعیتهای عاطفی و هیجانی، بدون غرق شدن در جو عاطفی آن موقعیتها، بهصورت خودمختار و عقلانی تصمیمگیری کند.
نگاه به این مفاهیم در دو سطح
زمانی که اشخاص بین احساس و تفکراتشان تفکیک نمیکنند و در احساسات غرق میشوند.
شخص تمایل دارد یا بهطور کامل جذب احساسات دیگران شود و با جو عاطفی محیط حرکت کند و یا برعکس علیه دیگران واکنش نشان دهد.
۴ مؤلفه برای تشخیص میزان تمایزیافتگی
میتوانید پیوستاری را فرض کنید که در یکطرف آن تمایزیافتگی و در طرف دیگر هم آمیختگی با دیگران است.
در جامعه انسانی نوعی "نیروی زندگی" که ریشهای غریزی دارد کودک را به شخصی برخوردار از عواطف مجزا تبدیل میکند که میتواند به تفکر، احساس و عمل بپردازد. همزمان نیرویی دیگری که آنهم ریشه غریزی دارد، کودک و خانواده را به حفظ پیوندهای عاطفی یا باهم بودن سوق میدهد.
درنتیجه این نیروهای تعادلی، هیچکس به جدایی عاطفی کامل از خانواده دست نخواهد یافت، لیکن ازلحاظ مقدار تمایزی که هر فرد به دست میآورد تفاوتهای قابلملاحظهای وجود دارد.
در خانوادههایی که این تعادل بهخوبی برقرار نباشد و خودمختاری فرد به خطر بیفتد اضطرابی ایجاد میشود که ریشه آسیبهای روانی در درازمدت خواهد بود.
هدف چیست؟ برقراری تعامل بین احساسات و شناخت و برخورداری از حس تعلق داشتن به خانواده و تمایزیافتگی از آن
منبع: خانوادهدرمانی مفاهیم و روشها نوشته مایکل بی نیکولز-ریچارد سی. شوارتز
ترجمه دکتر محسن دهقانی و...
دیدگاه کاربران