ضرورت آشنایی با گامهای پیش از ازدواج

ضرورت آشنایی با گامهای پیش از ازدواج

چكيده :

در اين مقاله مي‌كوشد كه مفهوم ازدواج را از جنبه هاي گوناگون بررسي كند. در اين بررسي مفاهيمي چون آشنايي ، نامزدي ، عقد و عروسي درقالب مراحل ازدواج و هنگامه هاي آن توضيح داده شده و سپس اقداماتي كه طرفين رابطه در هر مرحله انجام مي‌دهند، بيان مي‌شود. در ادامه مباحث كليدي هر مرحله توصيف شده ،نكات برجسته در ايجاد رابطه متقابل بيان مي‌شود. ملاك هاي ازدواج، پرتگاههاي انتخاب و آمادگي هاي لازم براي ازدواج بيان شده و نكات مهمي كه زن و شوهر پس از ازدواج و آغاز زندگي مشترك مي‌بايد با موفقيت آن را انجام دهند، در حد حوصله تشريح مي‌شوند.

مقدمه :

ازدواج ميثاقي عاطفي – اجتماعي است كه مي‌توان با انتخاب وارد آن شد و تقريبا نيم قرن زندگي را متاثر مي‌كند]۱[. اين انتخاب ماهيتاً فرايندي است يعني از نقطه " آشنايي" آغاز مي‌شود و فرجام آن " وصال" است. در اين انتخاب عوامل روان شناختي ، اقتصادي– اجتماعي و فرهنگي – ارزشي دخيل‌اند. نكته كليدي در ازدواج ، رسيدن طرفين اين رابطه (دختر و پسر و خانواده هاي آنان) به ضريبي از تفاهم در ابعاد مختلف آن است . به نظر مي‌رسد كه ازدواج فرآيندي با "مراحل " و " هنگامه هايي" است. در هر مرحله، طرفين رابطه فعاليتهايي را انجام مي‌دهند و رفتارهايي را بروز مي‌دهند كه آنها را در هنگامه هاي تصميم گيري قرار مي‌دهد. اين فرآيند به سه مرحله و ۴ هنگامه قابل تقسيم است كه عبارتند از : ۱) مرحله سري رابطه (قبل از خواستگاري) ، ۲) مرحله گشايش رابطه (خواستگاري) و ۳) مرحله بعد از انتخاب (ازدواج). در اين نوشتار سعي مي‌شود تا حد امكان هر يك از اين مراحل و هنگامه ها و فعاليت هاي همراه آنها توصيف شود.

مرحله قبل از خواستگاري

اين مرحله ، مرحله اي شكننده و ناپايدار است كه ويژگي بارز آن ترديد در انتخاب است . همين ترديد،  زمان درخواست خواستگاري را به تعويق مي‌اندازد]۲[.  معمولاً اين مرحله داراي دو هنگامه : ۱) آشنايي و ۲) تعامل دو جانبه است.

۱) هنگام آشنايي

انسان به آنچه در حيطه ديد او قرار مي‌گيرد ممكن است بيشتر به آن توجه كند و چنانچه در مجاورت وي قرار گيرد امكان دارد با آن آشنا شود. بنابراين مصاحبت و همنشيني با كساني كه در مجاورت فرد قرار دارند امكان ايجاد رابطه را فراهم مي‌كند. شايد اين سخن را شنيده باشيم كه " دوستي يك اتفاق و جدايي يك واقعيت تلخ است ". معمولاً آشنايي مي‌تواند با يك نگاه پر معنا ، يك تبسم پر رمز و راز ، يا سخن دلنشيني كه بيان مي‌شود ، آغاز گردد]۲[ و در فرد يك احساس هيجان وصف ناشدني به وجود آورد، طوري كه احساس مي‌كند فرد مقابل به اصطلاح " به دل وي مي‌نشيند" و حلاوت اين احساس او را به سمت ايجاد رابطه با وي سوق مي‌دهد. با اين حال تداوم اين احساس دلنشين مستلزم گذشت زمان و سرمايه گذاري عاطفي – رواني – فكري و اخلاقي است تا مهر شخص به دل كسي بيفتد و او آماده پذيرش عاطفي – رواني وي شود. در اين هنگام " بذر رابطه عاطفي" پاشيده مي‌شود. اما بذر رابطه عقلاني زمان بيشتر و تلاشهاي ديگري را مي‌طلبد . درباره آشنايي ، يك پژوهش علمي روي ۱۰۵۰۰ زن و مرد كه براي اولين بار به يكديگر معرفي شدند، حاكي است كه فرد ظرف ۳ دقيقه بدون اين كه واقف باشد ممكن است دلباخته كسي شود و شغل، تحصيلات و موقعيت خانوادگي فرد مقابل تاثيري در دلباختگي ندارد و صرفاً اعمال و گفتار وي در آن لحظه نقش تعيين كننده دارد اما دوست داشتن مستلزم توجه و مراقبت از رابطه ايجاد شده است]۳[.

وقتي فرد اصطلاحاً به دل نشست آن گاه در ذهن دلباخته جايي پيدا مي‌كند و ترغيب مي‌شود كه اطلاع بيشتري درباره وي را آغاز كند و دور و نزديك اعمال و گفتارش را زير نظر مي‌گيرد (مشاهده رفتار) و آنها را با ملاك هاي ارزشي خود تطبيق مي‌دهد. چون مرحله آشنايي در خفا صورت مي‌گيرد ، فرد محبوب اطلاع چنداني ندارد كه تحت نظر است. براي اين كه مرحله آشنايي و علاقه ايجاد شده تداوم داشته باشد و رابطه متقابل اوليه شكل بگيرد توجه به ۴ نكته ضروري است :۱- نظر شخص درباره رابطه ۲- رابطه شخص با اشخاص مهم زندگي خود ۳- الگوي روابط ناسازگار و ۴- سلامت رابطه.

نظر شخص درباره رابطه: شكي نيست كه طرفين داوطلب رابطه تا زماني در يك رابطه باقي مي‌مانند كه "دستاوردها" يا "پاداش رابطه" ارزش ادامه آن را داشته باشد. پاداش هايي نظير كسب توجه ، محبت ، تاييد ، مقبوليت و محبوبيت در رابطه ازدواج حايز اهميت اند و در ثاني تجاربي كه شخص در طول زندگي خود داشته است نقش كليدي در انتخاب نوع رابطه و طرف رابطه دارد. نكاتي كه در تجارب اشخاص ممكن است بر رابطه موثر باشند مثل "مواجهه" يا "اولين تماس متقابل" طرفين مي‌تواند جذاب يا تهديد آميز باشد.

جذابيت متقابل: ركن آغازين ارتباط است. عواملي نظير جذابيت ظاهري شخص، مجاورت و نزديكي مكاني طرفين رابطه ، ميزان در دسترس بودن آنها و شباهت و مكمليت ويژگي هاي انان از عوامل موثر در جذابيت متقابل محسوب مي‌شوند]۴[.

۲- هنگام تعامل دو جانبه

مراوده و ارتباط متقابل دومين قدم از دوره قبل از خواستگاري است در اين هنگام دو اقدام اساسي را طرفين رابطه انجام مي‌دهند:۱) هر يك از طرفين" شناخت يكديگر" را آغاز مي‌كنند و از خصوصيات شخصيتي يكديگر اطلاعاتي را كسب مي‌كنند و درباره رجحان ها و بي ميلي هاي خود حرف مي‌زنند و درباره آنچه كه طرف مقابل اظهار علاقه يا بي رغبتي مي‌كند سؤال و جوابهايي مطرح مي‌شود. چنانچه آگاهي هاي كسب شده از يكديگر به حد كافي باشد آنگاه دومين قدم در اين مرحله برداشته مي‌شود. در اين قدم طرفين رابطه به تعبيري " يكديگر را محك مي‌زنند" و سبك و سنگين مي‌كنند و پس از كسب ميزان قابل قبولي از اطمينان ، قدم ديگري را براي تعامل هر چه بيشتر برمي‌دارند و " نقاط قوت و ضعف خود" را در ميان مي‌گذارند و به طرح ارزشها و حساسيت هاي گوناگون خود مي‌پردازند . تا درباره تداوم رابطه تصميم گيري شود. به هنگام ارتباط متقابل ميزاني از اطلاعات داد و ستد مي‌شود و چنانچه پيام هاي رد و بدل شده مثبت خواه كلامي و خواه به صورت ايماء و اشارات (غير كلامي) به اندازه كافي باشد يعني چنانچه به ازاء هر پيام منفي ۵ پيام مثبت تبادل شود رابطه تقويت مي‌شود و زمينه براي خروج رابطه از "حالت سري و محرمانه" به سمت "گشايش رابطه " و مطرح كردن آن با والدين يا خانواده هاي طرفين فراهم مي‌شود. ويژگي بارز در اين هنگام " تعهد عاطفي – اخلاقي" است كه طرفين رابطه نسبت به يكديگر حس مي‌كنند اما رابطه ماهيتاً شكننده است چون فاقد حمايت كافي است.

مرحله گشايش رابطه با خواستگاري

اين مرحله اعلام " رسميت يافتن تقريبي رابطه" به خانواده است . در اين دوره طرفين داوطلب ازدواج رابطه خود را براي خانواده خود آشكار مي‌كنند و آنها را در جريان قرار مي‌دهند. با طرح موضوع خواستگاري در خانواده ها " رابطه" كيفيت تازه اي به خود مي‌گيرد كه تحت تاثير تعاملات جمعي اعضاي خانواده متفاوت از مرحله قبل است ، در واقع انتخابي كه در مرحله قبل صورت گرفته است، به " بوته محك و تاييد" گذارده مي‌شود و در صورت تاييد " از پشتوانه و حمايت اجتماعي – مالي و مادي و معنوي خانواده ها " برخوردار مي‌شود.

۳) هنگام نامزدي

رابطه اي كه تا قبل از اين مرحله فقط از پشتوانه عاطفي – اخلاقي دختر و پسر برخوردار بود با ورود به هنگامه نامزدي از " حمايت عرفي – اجتماعي" نيز برخوردار مي‌شود. هدف اصلي در هنگام نامزدي و عقد ، " همسازي متقابل دختر و پسر و وفاق خانوادگي" است. منظور از همسازي متقابل ، نحوه كنار آمدن طرفين رابطه و يا حل مشكلات اجتماعي بين آنهاست تا امكان ادامه رابطه از ديد فردي – اجتماعي فراهم شود. نامزدي، موقعيتي است كه دختر و پسر توانايي و مهارت خود را براي كنار آمدن با هم و كار تيمي دو نفره يعني اتكاء متقابل براي برخورد با مشكلات كه ممكن است طي اين فرصت زماني پيش بيايد، محك مي‌زنند.

صداقت ، صميميت و تعهد سه عنصر تحكيم در نامزدي است. صراحت و شفافيت گفتار و صداقت و بي پرده گويي يعني گفتگو درباره خود و طرف متقابل و همين طور ابراز احساسات ، بيان افكار و طرح عقايد شخصي چنانچه با احترام متقابل يعني حفظ حرمت و حريم يكديگر همراه باشد ضامن بقا و قوام رابطه است. علاوه بر آن ، در هنگام نامزدي زمينه شناخت بيشتر دختر و پسر از يكديگر و تاييد اين شناخت متقابل فراهم مي‌شود. فعاليت هايي كه در اين هنگام مي‌بايد انجام شود علاوه بر شناسايي خصوصيات شخصيتي عبارتند از : "كشف ارزش ها و كشف انتظارات"

آنچه درباره زنان بايد بدانيد: پيشنهاد مي‌گردد دختر و پسر و خانواده هاي آنان درباره كشف ۱۰ ارزشي كه زندگي متاثر از آنهاست ، پي گيري و نسبت به پاسخ طرفين ازدواج درباره هر يك از آنها " حساسيت كافي ولازم " داشته باشند. اين ارزشها عبارتند از :

۱) مذهب و معنويت ۲) خانواده و والدين طرفين ۳) ازدواج ۴) وفاداري ۵) طلاق ۶) پول  ۷) كار و اشتغال ۸) جشن ها ، تعطيلات و معاشرت ها ۹) تعهد و التزام. هر يك از اين ارزشها را طرفين رابطه از نظر خود مي‌بايد " اولويت بندي" كنند و آنگاه به "مقايسه " الويت هاي ارزشي يكديگر بپردازند و ارزشهاي مشابه و ميزان اولويت داده شده را مشخص كنند. همين طور در مورد ارزش هاي متفاوت، به مذاكره پرداخته و به ميزان قابل قبولي از تفاهم برسند. به علاوه ، درباره حيطه هاي بالقوه تعارض آميز و كشمكش زا و نحوه و ميزان حمايت و اتكاء متقابل به يكديگر توافق حاصل كنند]۶[.

 "هنگام نامزدي" ، به توافق خانواده ، مدت زمان متفاوتي مي‌تواند داشته باشد. اما معمولاً در جامعه ، به نظر مي‌رسد كه "دامنه سه تا شش ماه "كافي باشد. به علاوه نظارت و هدايت فرزند داوطلب ازدواج در اين هنگام بر عهده والدين يا يكي از اعضاي خانواده به توافق دختر و پسر خواهد بود. دوره نامزدي بنا به ارزش هاي خانوادگي طرفين مي‌تواند بعد از "صيغه محرميت يا خطبه عقد" باشد. اين اقدام "تعهد عرفي و شرعي" را بر تعهدات عاطفي – اخلاقي اضافه مي‌كند . با اين حال بايد در نظر داشت كه چنانچه عقد جاري شود، امكان انصراف دختر و پسر در صورتي كه مايل به ادامه زندگي نباشند ، دشوار مي‌گردد. لذا توصيه مي‌شود كه عقد پس از اطمينان كافي دختر و پسر از يكديگر و خانواده هاي آنان صورت گيرد.

آنچه در مورد مردان بايد بدانيد : مطلب ديگر آن است كه اين اسطوره ذهني در مردان شايع است كه زنها احساساتي هستند و آنها از احساساتي شدن زنها خوششان نمي‌آيد. زيرا بر اين باورند كه به جاي احساساتي شدن ، بايد منطقي فكر كرد. بنابراين مردها معمولا به دنبال راه حل مسايل مي‌گردند . بر عكس ، زنها كه در مقابله با مسايل ، قبل از حل آنها ، احساسات همراه آن را تجربه مي‌كنند، مردها از اين نكته غافلند كه " احساساتي شدن زنها راحت تر حل مي‌شود" زيرا احساسات مادام در حال تغييرند.

نكته بعدي درباره مردها آن است كه " معيار مردها براي رسيدن به كمال در كار و توانايي‌هاي شان خلاصه مي‌شود اما خانم ها اين معيار را در روابط شان با يكديگر مي‌بينند به عبارتي "زنها رابطه مدارند" و "مردها بيشتر نتيجه مدار و كار محورند".

بنابراين وقتي مردي از كارش خسته است يا نگران كارش است يا از نظر مالي در فشار است قسمت اعظم توجه او آگاهانه يا ناآگاهانه به مشكلات شغلي اش معطوف مي‌شود به همين دليل نمي‌تواند ارتباط خوبي با همسرش داشته باشد زيرا وقتي حس مي‌كند كه كاملاً موفق نيست او به زحمت آرامش فكري پيدا مي‌كند . بر عكس براي يك زن گذراندن اوقات صميمي با همسرش يك جايزه يا آرامش به حساب مي‌آيد.

نكته ديگر اين است كه مغز مرد به سختي مي‌تواند از فكر كردن به احساس كردن منتقل شود و "سمت راست مغز" آنها بيشتراز سمت چپ مغزشان رشد مي‌كند. به همين خاطر مردها كمتر تمايل به حرف زدن دارند تا زنها. زيرا نيمكره راست كنترل مهارت هاي كلامي را در اختيار دارد. اما مغز خانمها به صورت كلي تر رشد مي‌كند يعني دو طرف مغز با هم روي مشكلات كار مي‌كند. يك نكته ديگر آن است كه مردها بيشتر از زنها غرق در افكارشان مي‌‌شوند به دليل آن كه نيمكره راست مغز مردها رشد يافته تر از نيمكره چپ است اما در زنها هر دو نيمكره به يك اندازه رشد مي‌كند بنابراين خانمها مي‌توانند به راحتي و سريعتر از مردها از افكار خود به احساسات بروند]۷[.

۴) هنگام عقد و عروسي

همان طور كه گفته شد ازدواج يك ميثاق عاطفي – اجتماعي است. اين ميثاق با عقد دختر و پسر رسميت پيدا مي‌كند. عقد اعلان رسمي رابطه اي است كه تا قبل از اين هنگام، قطعيت آن در پرده ابهام قرار داشت. عقد و ازدواج آغاز نقطه خروج از دنياي مجردي و سلام به دنياي تاهل است. در واقع استقبال از هويت جديدي است كه تا قبل از اين دختر و پسر شخصاً تجربه آن را نداشته اند به همين دليل در هنگام عقد احساس دو گانه " شور و هيجان " و " بيم و هراس" به طور طبيعي به سراغ زوج مي‌آيد.

آمادگي‌هاي لازم براي ازدواج

ازدواج فرايندي است چند وجهي كه مستلزم آمادگي‌هايي است. اين آمادگي ‌ها عبارتند از:  رواني – عاطفي ، اقتصادي ، خانوادگي و تناسب فرهنگي اجتماعي. ترديدي نيست كه براي هر انتخابي ، معياري است . ازدواج نيز يك فرايند انتخابي است كه ملاك‌هايي براي آن متصور است. عمده ترين ملاك هاي ازدواج آمادگي رواني – عاطفي ، خانوادگي ، اقتصادي و اعتقادي است.

آمادگي رواني – عاطفي . ركن ازدواج عشق است و عشق داراي سه عنصر اصلي تعهد ، صميميت و شور جنسي است. وجود يا فقدان هر يك از اين عناصر در روابط پيش از خواستگاري ماهيت رابطه را تعيين مي‌كند.براي نمونه ، چنانچه صميميت تنها عنصررابطه باشد، طرفين به يكديگر " علاقمند" مي‌شوند . اما اين علاقه فاقد تعهد و شور جنسي است كه بيشتر ماهيت دوستي دارد (مثلث شماره ۳). يا اگر شور جنسي بر رابطه حاكم شود طرفين رابطه اصطلاحاً " دلباخته" يكديگر مي‌شوند با اين حال روابط آن قدر عميق نمي‌شود كه در آن تعهد و صميميت ايجاد شود كه بيشتر يك عشق غير واقعي است (مثلث شماره ۸).گاه ممكن است " تعهد" تنها عنصر بارز رابطه باشد ، يعني صميميت و شور جنسي در طرفين رابطه فروكش كند، كه در دراز مدت تداوم اين وضع كسالت آور مي‌شود و دختر و پسر صرفاً به اين دليل كه " باور به جدائي ندارند" يكديگر را تحمل مي‌كنند حالتي كه مي‌توان آن را عشق پوچ ناميد (مثلث شماره ۵). برخي مواقع نيز طرفين رابطه نوعي احساس " عشق خيالي" نسبت به يكديگر دارند كه ويژگي بارز آن " شور جنسي و صميميت بسيار قوي و رابطه بسيار عميق است" اما يكي از طرفين يا هر دو احساس مسئوليت و تعهد به رابطه نمي‌كنند.اين نوع رابطه را بيشتر عشق رمانتيك مي‌توان ناميد (مثلث شماره ۶).

"عشق سركش" نيز ويژه رابطه اي است كه در آن طرفين رابطه بدون اينكه شناخت واقعي (كافي و لازم) از يكديگر داشته باشند، در حد پرستش يكديگر را قبول دارند و آن را تقدس مي‌بخشند. همين طور ، چنانچه طرفين رابطه نسبت به يكديگر با صميميت و محبت توام با تعهد رفتار كنند اما ميل جنسي در آنها خاموش باشد ، نوعي رابطه دوستانه و طولاني مدت را شكل مي‌دهند كه بيشتر به عشق احترام آميز و افلاطوني شبيه است كه مي‌توان آن را عشق پيوند جويانه ناميد(مثلث شماره ۴). اما همان طور كه اشاره شد مثلث عشق تركيبي از سه عنصر صميميت ، تعهد و شور جنسي است (مثلث شماره۱) ]۸و۱۴[.

گونه شناسي مثلث هاي عشق در رابطه ازدواج

با اينکه وجود هر سه عنصر براي ازدواج لازم است اما كافي نيست و فقدان هر يك از اينها ، دختر و پسر را فقط وارد رابطه اي مي‌كند كه مصاديق تاهل كمتر در آن ديده مي‌شود. زيرا تاهل با مسئوليت پذيري ، صداقت ، صميمت و احترام متقابل معنا مي‌دهد. بنابراين براي اطلاع از آمادگي رواني – عاطفي بايد در جستجوي ۱) تعهد دختر و پسر به رشد شخصي ۲) باز بودن روحي و احساسي ۳) صداقت ۴) پختگي و مسئوليت پذيري ۵) اعتماد به نفس كافي و ۶) نگرش مثبت به زندگي بود]۹[.

صميميت به معناي ابراز خود و هيجان مربوط به يكديگر در طول ارتباط با هم است و تركيبي است از مهر ورزي ، ابراز عقايد و احساسات، همسازي و كنار آمدن با همسر و حل مشكلات بين خود و شريك زندگي ، احساس همبستگي (با هم بودن). يعني ميزان تعهدي كه دختر و پسر نسبت به ارتباط خود با يكديگر دارند. تمايلات جنسي ، داشتن اختيار و خود مختاري ، يعني آن ميزان ارتباط مثبت كه طرفين با خانواده و دوستان خود دارند ، حل تعارض و طرح عقايد متفاوت و داشتن عزت نفس و هويت است.

شور جنسي هم به معناي ميل عاشقانه به يكديگر و ابراز احساسات بدني و جذبه جنسي داشتن براي طرف رابطه (همسر) است. نكته مهم ديگر صداقت توام با احترام متقابل است. صداقت كليد فتح و گشايش رابطه است و احترام متقابل كليد تداوم و بقاي آن است.

تعهد به رشد شخصي : تعهد موجب مي‌شود كه دختر و پسر داوطلب ازدواج از دنياي عاطفي مجردي فاصله بگيرد و به دنياي متاهلي پا بگذارد. تعهد به معناي تصميم براي بودن با يك همسر و تداوم رابطه و پرهيز از بودن با هر كس ديگري است. تعهد و جنبه عملي آن يعني " وفا به عهد" داروي قطعي بي وفايي زناشويي است. جنبه عاطفي تعهد نيز به معناي اين است كه طرفين رابطه احساسات خود را براي يكديگر ابراز كنند و غير طرف مقابل كسي ديگري را بعنوان همسر آينده دوست نداشته باشند و توانايي درك ناراحتي‌هاي همسر و خانواده اش را داشته باشند .

آمادگي اقتصادي : آمادگي رواني – عاطفي كه در قالب " عشق" پديدار مي‌شود براي آغاز و كليد خوردن رابطه حياتي است اما تداوم رابطه نيازمند آمادگي هاي ديگري است. به تعبيري عشق هرگز كافي نيست و هر دو نفر مي‌بايد آمادگي  جدا شدن از خانواده ها را به طور موقتي داشته باشند و دلتنگي نكنند، توان مالي و شغلي دائمي كه بتواند خرج زندگي را مستقل از مساعدتهاي بي دريغ خانواده تامين كند و تهيه مسكن مستقل از خانواده هاي طرفين كه نه چندان نزديك و نه چندان دور از خانواده هاي آنان باشد از ضرورت هاي ازدواج است.

آمادگي خانوادگي : با اين كه دختر و پسر ممكن است آمادگي رواني – عاطفي و حتي شغلي داشته باشند ، آمادگي پدر و مادر براي ديدن فرزندشان با فرد ديگري و هم آغوش شدن او با شوهر نيز لازم است. چنانچه خانواده ها اين آمادگي را نداشته باشند ممكن است ازدواج سر نگيرد و دچار مشكلاتي شود. به علاوه والدين بايد آمادگي آن را داشته باشند كه فرزندشان را مانند گذشتته در كنار خود نداشته باشند و به لحاظ مالي بتوانند مراسم و مخارج عروسي را تقبل كنند. همين طور فقدان طلاق در خانواده ها ، فقدان ناسازگاري بين برادران و خواهران طرفين ازدواج و عدم اعتياد در خانواده طرفين مي‌تواند سلامت ازدواج را تضمين كند.

تناسب فرهنگي – اجتماعي : تناسب ارزشي نقش بسيار تعيين كننده دارد. وجود اعتقادات مشابه ديني و پاي بندي به باور هاي ديني، همسان يا نزديك بودن سطح فرهنگي – اجتماعي بر جريان ازدواج تاثير مي‌گذارد . تحصيلات نزديك بهم به عنوان يك عامل تسهيل كننده و ارزش هاي مشابهي كه خانواده ها براي تحصيلات قايلند تصميم گيري را تسهيل مي‌كند ]۱۰[.

توصيه هاي موثر در حفظ سلامت رابطه

حفظ حرمت رابطه : مراقبت از رابطه مستلزم حرمت به رابطه است چنانچه دختر و پسر حرمت يكديگر را نگه دارند ، حريم امني براي رابطه ايجاد مي‌كنند و امنيت خود را در رابطه تضمين مي‌كنند. بنابراين در مرحله سري رابطه ، براي حفظ حرمت و حريم آن ، رفتار دختر و پسر بهتر است مانند دو دوست از جنس موافق باشد اما احساس آنها به يكديگر مثل دو دوست از جنس مخالف باشد. به تعبيري دخترها عاقلانه رفتار كنند (توجه به فرد مقابل) و عاشقانه به او فكر كنند. و پسرها عاقلانه عاشق شوند و عاشقانه رفتار كنند ، اين بدان معناست كه به لحاظ اجتماعي ، آنها همانند افرادي از دو جنس موافق رفتار كنند ( حفظ حرمت يكديگر) و به لحاظ عاطفي مانند افرادي از دو جنس مخالف رفتار كنند يعني وارد حريم خصوصي و صميمي يكديگر تا قبل از انجام عقد عروسي نشوند. به معناي دقيق " شرف" و " عزت" (حرمت و حريم) يكديگر را نگه دارند ، مثلا حرفهاي محبت آميز و احترام آميز بگويند اما در حرفهاي عاشقانه خويشتندار باشند و به لحاظ فيزيكي ، حداقل ۴۵ سانت نسبت به يكديگر فاصله فيزيكي را رعايت كنند.

دوري از فرد نامناسب

پاتولوژي رابطه به رغم آنكه ازدواج يك فرايند طبيعي است اما انگيزه‌هاي انحرافي در ازدواج مي‌تواند مسير طبيعي آن را منحرف كند يا فضاي رابطه را آلوده كند. لذا تا قبل از قطعي شدن انتخاب و وقوع ازدواج ، طرفين رابطه مسئوليت اكيد دارند كه از آفت هاي رابطه و سلامت رابطه آگاه باشند.

ماهيت رابطه ، نوع رابطه و اثرات رابطه طرفين بر ازدواج و فرجام رابطه تاثير مي‌گذارد. ماهيت رابطه به نيت و مقصود طرفين رابطه بر مي‌گردد. نيت دواطلبان مي‌تواند سالم يا انحرافي باشد. اين انگيزه ها يا نيات انحرافي مي‌تواند با هدف ۱) نفوذ و سوء استفاده از طرف مقابل ۲) تسكين جنسي ۳) فرار از موقعيت پر تنش خانوادگي ۴) پوشاندن نقاط ضعف شخصي ۵) پر كردن خلاء تنهايي و احساس بي كسي باشد. چنانچه يكي از طرفين يا هر دو طرف رابطه به تحسين غير صادقانه (تملق) از يكديگر بپردازند، نيت ازدواج نفوذ و تسخير است. چنانچه نيت طرفين رابطه تسكين جنسي باشد از طرف رابطه به عنوان دستاويز و وسيله اي براي فرونشاندن شور جنسي بهره برداري مي‌كنند]۴[و وصال جنسي را مقدم و مهمتر از وحدت شخصي و وفاق اجتماعي مي‌دانند چنانچه دختر و پسر براي گريز از اوضاع پر تشنج خانواده و رسيدن به صلح دروني و آرامش رواني و فكري كه در خانواده خود فاقد آن است با كسي رابطه پيدا كند ، گر چه " با هم بودن" مي‌تواند توليد آرامش كند اما انتظار آرامش داشتن " از بودن در كنار هم " لزوماً منطقي نيست زيرا در كنار هم بودن الزاماً به تنهايي ضامن آرامش نيست.سرانجام ، وقتي دختر يا پسري براي پر كردن خلاء تنهايي و احساس بي كسي يا پوشاندن احساس خود كم بيني يا حالات رواني – عاطفي ناخوشايند مانند اضطراب و افسردگي كسي را انتخاب مي‌كند، اين رابطه به دليل آن كه يكي از طرفين از سلامت رواني و فكري كمتري برخوردار است منصفانه و سالم نيست.

نقش خانواده در ازدواج فرزندان

نقش خانواده از هنگام نامزدي تا پايان مراسم عروسي بسيار تعيين كننده و مهم است. در واقع انتخاب رابطه فقط با تاييد خانواده ها و شرايطي كه درباره آن به توافق مي‌رسند، اميداور كننده است و خوشايند تلقي مي‌شود. به همين دليل " ازدواج وصلت بين دو خانواده است" كه بدان وسيله هر يك از آنها ، يكي از اعضاي خود را به اشتراك مي‌گذارند تا اين وصلت رسميت پيدا كند. خانواده ها از لحظه خواستگاري تا روانه كردن فرزند خود براي شروع زندگي زناشويي قوياً فرايند ازدواج را تحت تاثير قرار مي‌دهند و از تعيين مهريه و خريد جهيزيه گرفته تا دعوت از مدعوين ، تعيين زمان عروسي و تعيين محل زندگي زوجين پس از ازدواج حضور فعال دارند]۱۱[.

بنابراين خانواده ها فقط وسيله تسهيل روند ازدواج فرزندان خود نيستند بلكه مي‌توانند مسير ازدواج را نيز متاثر سازند. از اين روي، اعتبار و وثوق ازدواج به عنوان يك ميثاق عاطفي – اجتماعي بستگي به مكمليت اعضاء و وفاق خانواده‌هاي طرفين ازدواج دارد. به تعبيري توجه دختر و پسر به ارزش هاي خانوادگي خود و احترام به ارزشها و آراي والدين در به ثمر نشستن ازدواج بسيار مهم است. دختر و پسر با حرمت گذاشتن به نظر والدين و  رعايت آن، حريم و قداست خانواده را حفظ مي‌كنند. در غير اين صورت حرمت ازدواج سلب مي‌شود. برگزاري مراسم عروسي، اعلام رسميت اجتماعي رابطه در شكل نهايي خود است. با انجام مراسم عروسي فرايند انتخاب (يعني همسريابي و همسرگزيني) به ثمر مي‌نشيند و رابطه جامعيت خود را در بعد تعهدات عاطفي ، اخلاقي ، عرفي( اجتماعي) ، شرعي و قانوني كسب مي‌كند.

تفاهم در روابط زناشويي

آخرين مرحله از فرايند انتخاب همسر ، "تشكيل زندگي مشترك" است. پايان مراسم عروسي، طلوع زندگي جديد است. معمولاً دختر با آمدن به خانه جديد خود، براي خانه پدري احساس دلتنگي مي‌كند و از طرفي بيم آن را دارد كه چگونه اولين روز زندگيشان را بگذارند. اينك زن و شوهر بايد تمرين هاي رفتاري و مراوده هاي دوران آشنايي و نامزدي را در صحنه واقعي زندگي تجربه كنند. تنها توشه و اندوخته آنها تجربيات ، عقايد و ارزش هايي است كه از خانواده دارند و وارث آن هستند. بي شك ، بخشي از اين اندوخته ها به كار زندگي جديد مي‌آيد كه تقويت و تداوم مي‌يابند ، برخي نيز مناسبتي ندارند كه حذف و كنار گذارده مي‌شوند، برخي با اندك جرح و تعديلي قابليت كاربرد پيدا مي‌كنند و سرانجام زندگي جديد ايجاب مي‌كند كه زن و شوهر تصميم‌ها و رفتارهاي جديدي را فراروي خود ببينند. لذا معمولاً پس از مدتي ، تعارضات پنهان سر بر مي‌آورند و زندگي را به تدريج تهديد مي‌ كنند. به همين دليل لازم است كه زن و شوهر تكاليفي را انجام دهند كه ازدواج را تضمين و تثبيت مي‌كند.

چند نكته مهم وجود دارد كه عمل به آنها از تعارضات زناشويي به طرز قابل توجهي مي‌كاهد]۸[.

نكته اول : زن و شوهر بايد موقتاٌ از خانواده خود جدا (متمايز) شوند يعني از نظر عاطفي چندان به والدين و خانواده شان وابسته نباشند .در عين حال ،نبايد از خانوا ده خود كاملا جدا شوند زيرا جدايي كامل از خانواده نه مجاز است و نه ممكن .در واقع زن و شوهر مي بايد از خانواده ها ي خود متمايز شوند. " تمايز يافتگي" يعني به لحاظ عاطفي شديدا وابسته به خانواده نباشند و از نظر عقلي ارتباط خود را با خانواده حفظ كنند . براي مثال از نظر فاصله در محلي نه بسيار نزديك و نه بسيار دور از خانواده هاي خود زندگي كنند و از نظر مادي و عاطفي به خانواده هاي شان شديداً وابسته نباشند.

از طرفي زن و شوهر براي يكديگر سرمايه گذاري عاطفي كنند و عواطف خود را نسبت به يكديگر ابراز كنند و با احترام با يكديگر رفتار كنند.به لحاظ اجتماعي حاضر باشند و بتوانند از خانواده هايشان جدا شوند و عضو فعالي براي زندگي خود و جامعه باشند. همچنين زن و شوهر بتوانند ناراحتي همسر خود را درك كنند و بجاي مؤاخده از او حمايت كنند و نيازهاي زندگي و يكديگر را ناديده نگيرند و باهم صلح دروني داشته باشند و سرانجام خانواده هاي آنان آمادگي وصلت فرزندشان را با فرد و خانواده جديد داشته باشند و اگر فرزند خود را تا مدتي نديدند همسرش را مقصر اين جدايي فرض نكنند و آمادگي داشته باشند در حد توان جهيزيه بدهند و وظايف خود را انجام دهند.

نكته دوم : اين است كه زن و شوهر تازه ازدواج كرده " حس با هم بودن را حفظ كنند" و در عين حال "مجزا از يكديگر باشند" يعني تا اندازه اي استقلال فردي خود را از دست بدهند تا به وابستگي متقابل برسند و در عين حال هويت آنها در يكديگر ذوب نشود. يعني آنها دو مهارت اصلي را بايد كسب كنند اولاً هر كدام از آنها اين امكان را به ديگري بدهند كه تسليم شود بي آنكه احساس كند تسليم شده است تا مكمل يكديگر شوند. به همين دليل است كه پافشاري زن و شوهر براي حفظ كامل حقوق مستقل خود، آفت زندگي زناشويي است.

در ثاني، زن و شوهر بايد در برون سازي متقابل مهارت كسب كنند يعني زن و شوهر بايد در پناه يكديگر باشند و چارچوب مشتركي را براي تماس و ارتباط با يكديگر و همين طور با ديگران (خانواده اصلي) به وجود آورند. اين بدان معنا است كه زن و شوهر هر يك جنبه هاي خلاق نهفته همسر خود را فعال كند و ويژگي‌هاي خوب يكديگر را تقويت كنند و همسر خود را همان طور كه هست ، بپذيرد و طوري رفتار كنند كه براي يكديگر هم نقش حامي و هم نقش متكي داشته باشند. در واقع ثبات واحد زناشويي مستلزم قبول متقابل همسر به عنوان تكيه گاه مطمئن و انجام وظايف خانوادگي به صورت تيمي يعني مسئوليت پذيري مشترك است. اين كار باعث مي‌شود كه آنها حريم يا مرزي را ايجاد كنند تا از مداخله انتظارات و نيازهاي خانواده هاي زن و شوهر محفوظ بمانند]۱۲[.

نكته سوم :  اين كه زن و شوهر بايد بحران هايي را كه در زندگي پيش مي‌آيد، پشت سر بگذارند ، يعني ياد بگيرند با بحران ها روبه رو شوند بدون آنكه اجازه دهند رابطه با شريك زندگي خود را بر هم بزنند. براي اين كار آنها بايد اعتماد به نفس خود را حفظ كنند و خود يا همسرشان را بخاطر بحران سرزنش نكنند، همين طور شرايط بحران زا را پيش بيني كنند و براي پيشگيري از آن و تعارضات همراه آن بتوانند با حفظ احترام و حرمت يكديگر ، نظر خود را درباره آن بيان كنند و بحران را با اتكاء به يكديگر رفع و رجوع كنند ، حالت دفاعي به خود نگيرند ، آرامش خود را حفظ كنند و به همسرشان بهاء دهند]۱۳[.

نكته چهارم :  اين كه زن و شوهر علايق مشترك خود را متقابلاً در ميان بگذارند و به يكديگر آرامش و دلگرمي دهند و به همسر خود توجه كنند كه او چه موقع به آرامش نياز دارد.

نكته پنجم :  تکليف ديگري كه زن و شوهر تازه ازدواج كرده بايد با موفقيت انجام دهند آن است كه رابطه جنسي خود را تا حد رضايت يكديگر حفظ كنند و اجازه ندهند مشكلات شغلي و خانوادگي بر رابطه جنسي و عاطفي شان اثر منفي بگذارند.

نكته ششم :  اين كه زن و شوهر مي‌بايد وارد دنياي والديني شوند يعني از زوج بودن به خانواده تبديل شوند و در عين حال ، حس مجزا بودن را به عنوان يك فرد حفظ كنند. اين واقعيت است كه واحد زن و شوهري تغيير مي‌كند تا بقاي خود را حفظ كند ، اين تغيير با توافق زن و شوهر درباره صاحب فرزند شدن تحقق پيدا مي‌كند. ورود فرزند به سيستم زناشويي ، روابط زن و شوهر را در قبال يكديگر و بستگان تغيير مي‌دهد و علاوه بر توجه و مراقبت به يكديگر، اينك تربيت فرزند نيز بر وظايف آنها افزوده مي‌شود طوري كه آنها را تبديل به خانواده مي‌كند.

نكته قابل توجه آن است كه زن و شوهر به هنگام تربيت فرزندان، همواره بايد از توجه و حمايت متقابل از يكديگر دست برندارند ، يعني تا پايان عمر زن و شوهر باقي بمانند.

نكته هفتم : سرانجام آخرين نكته آن است كه زن و شوهر بپذيرند كه رشد و تغيير مي‌كنند و لازمه ادامه و بقاي زندگي مشترك رشد شخصي و تجربه اندوزي است و چون رشد مي‌كنند ، تغيير مي‌كنند، بنابراين همواره بايد از رابطه خود با يكديگر مواظبت كنند تا خدشه‌اي به آن وارد نشود]۷[.

ماحصل كلام آن كه ازدواج را بايد به منزله جرياني نگريست كه داراي دو بعد عاطفي و اجتماعي است، يعني ، نقطه آغاز آن معمولاً توسط دو نفر از دو جنس مخالف كليد مي‌خورد اما فرجام آن مستلزم تصميم گيري " خانواده هاي اصلي " دختر و پسر است. همين طور طرفين ازدواج بايد مراقب آفت هاي آشنايي ها باشند و واقف شوند كه تصميم گيري صواب مستلزم در جريان گذاشتن والدين است حتي اگر اين انتخاب به   " ازدواج " منجر نشود.  سرانجام اين كه توجه به برخي آمادگي ها در فرايند همسريابي و همسر گزيني و رعايت نكات كليدي در فرايند همسرداري از آسيب هاي رابطه و آفت‌هاي زندگي زناشويي قوياً مي‌كاهد. در اين فرآيند " اطلاع از نظر متخصصان با صلاحيت مشاوره ازدواج و خانواده مي‌تواند تداوم و بقاي ازدواج را تا اندازه‌اي تضمين كند.

منابع

۱-" ثنايي، باقر (۱۳۷۸) " ازدواج : انگيزه ها ، پرتگاهها و سلامت آن" ، پژوهشهاي تربيتي ؛ فصلنامه علمي – پژوهشي ، موسسه تحقيقات تربيتي ج ۴ ، شماره ۳و۴، پاييز و زمستان ۱۳۷۸٫

۲- مهدوي ، س. ا.،بهاري ، ف.، پيكرستان، ع. (۱۳۸۰) " ازدواج : مراحل و ويژگي‌هاي آن " نشريه طب و تزكيه شماره ۴۳، زمستان ۸۳ ، صص ۱۰۳-۹۲٫

۳- بهاري ، ف.، مهدوي.ا .، و حسين.ا.س.(۱۳۸۳)"روابط قبل از خواستگاري: آسيب ها و سلامت آن" مجله طب و تزکيه، شماره ۵۳، تابستان۱۳۸۳٫صص ۶۱-۵۵٫

۴- ثنايي ، ب (۱۳۷۵) " ماهيت روابط انسانها و پربارسازي آن" ، فصلنامه پژوهشهاي تربيتي، جلد ۴ ، شماره ۱و۲، بهار و تابستان ۱۳۸۳٫ صص ۷۲-۵۳٫

۵- Gottman. John, (1999), “ The seven principles for marriage work “ New york crown.

۶- Gottman . John (1991) “ why marriages succeed or fail and how you make your Last" , NI.

۷-آنجلس ، دي.باربارا (۱۳۸۲)" اسراري در مورد مردان که هر زني بايد بداند"ترجمه نسرين گلدار و آرمانوش. باباخانيانس، انتشارات پويان، چاپ دوم.

۸- wallerstlein, juith & , Sandra Blake slee (1995) “ The Good marviage : How and why love lasts. N.Y. warner Books.

۹- Markman, Howard. Scott stanly and Susan Blumberg(1994)" Fighting for your marriage: positive step for preventing Divorce and preserving a lasting love”.

۱۰- مهدوي .  ۱٫ " آمادگي هاي لازم براي ازدواج " دست نوشته هاي منتشر نشده.

۱۱- ثنايي ، ب (۱۳۷۸) " نقش خانواده هاي اصلي در ازدواج فرزندان " فصلنامه تازه ها و پژوهشهاي مشاوره انجمن مشاوره ايران ، جلد ۱ ، شماره ۲ ، بهار و تابستان ۱۳۷۸٫ صص ۴۶-۲۱٫

۱۲- مينوچين ، س(۱۳۷۳) " خانواده و خانواده درماني" ترجمه دكتر باقر ثنايي ، انتشارات اميركبير ، چاپ ۱۳۷۳٫

۱۳- Subotnik , Rona &  Gloria Harris (1994) “ Surviving Infidility : making Decision , Recovering from the pain “ Hall brooks. MA: Adams.

۱۴- پرنيان ، حميد (۱۳۸۲) " روان شناسي عشق " ترجمه احسان ، http : // hamidparnian1 .persianblog.com

دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه