فائزه تربران کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی
اختلالات اضطرابی از جمله شایعترین اختلالات روان پزشکی در کشورهای مختلف و گروههای گوناگون جمعیتی است که مورد مطالعه قرار گرفته اند (کاپلان ،۲۰۰۷). در این جا به دو اختلال اضطراب منتشر و اختلال وسواسی-اجباری پرداخته شده است. عوامل گوناگونی در سبب شناسی این اختلالات مطرح میشود. اختلال اضطراب منتشر مشخص با نگرانی های شدید، غیرقابل کنترل و بیش از اندازه است که در اکثر روزها در ضمن حداقل۶ماه دوام دارد و تلاش های بیماران در کنترل این نگرانی ها نیز استمرار دارد (گردن وهیمبرگ، ۲۰۱۱). اختلال اضطراب منتشر از جمله اختلالات روانی به شمار میرود که هنوز عوامل موثر بر بروز و تداوم آن به خوبی شناخته نشده اند. این پرسش که این افراد در رویارویی با موقعیت های فشارزا، رویداد را چگونه ارزیابی یا پردازش میکنند، براثر این ارزیابی چه هیجان یا افکاری برانگیخته میشوند کدام راه های مقابله مورد توجه قرار میگیرند و چه واکنش هایی که نشان دهنده فشار روانی و آسیب پذیری آن ها می باشد بروز می دهند، برای پژوهشگران مطرح بوده است (کلینک، ۱۳۸۲). از طرفی در اختلال وسواسی- اجباری وجود وسواس ها یا اجبارهایی “چنان شدید که وقت گیرند یا موجب رنج و عذاب بسیار یا موجب مختل شدن چشمگیر کارکردها میشوند” (چهارمین ویرایش راهنمای تشخیصی وآماری اختلالات روانی). از آنجائی که این اختلال اساسا یک اختلال پردازش شناختی است که افراد افکار، عقاید، تصاویر ذهنی وتکانه های ناخواسته ای را تجربه می کنند و این افکار ناخواسته و مزاحم در افراد مبتلا به GAD موجب ناراحتی بیشتر آنها شده و برای مرتفع ساختن (کنترل یا نادیده گرفتن آنها ) با مشکلات بیشتری روبرو هستند (ادوارد ودیکرسون،۱۹۸۷؛ نیلرو بک،۱۹۹۰؛ پارکینسون و راکمن،۱۹۸۷؛به نقل از استکتی،۱۹۹۳). همچنین با توجه به اینکه اجتناب شناختی-رفتاری عاملی مهم در شروع و تداوم علائم نیز قابل توجه است (اویمت،گرون اسکی و دزیز،۲۰۰۹). و در پژوهش های دیگر اجتناب رفتاری با حساسیت اضطرابی نیز در هر دوی این اختلالات موجب شدت و تداوم آنها نیز میشود (روسلینی، فایرهالم و براون،۲۰۱۱). و با عنایت به اینکه رابطه آنها با نظام شناختی-عاطفی مثل نگرانی، عدمتحمل بلاتکلیفی وحساسیت اضطرابی و پیامدهای هیجانی به عنوان متغیرهای زیرساختی مدنظر روانشناسان است. از این رو هیجان های منفی و پریشانی حاصل موجب عملکرد ضعیف این افراد در فعالیت های خانوادگی، شغلی وتحصیلی شده و باعث کاهش کیفیت زندگی میشود. بنابراین این پژوهش به دنبال بررسی مقایسه ای وضعیت شناختی و روانی این دو اختلال است.
اختلال اضطراب فراگیر (GAD)
در ملاك هاي تشخيصي اين اختلال در DSM-IV وDSM-IV-TR نيز نگراني مفرط و مزمن به عنوان هسته اختلال محسوب مي شود.
کسانی که به نظر می رسد تقریباً درمورد همه چیز نگرانند احتمالاً تشخیص اختلال اضطراب متشر دریافت میکنند. متن بازنگری شد IV DSM اختلال اضطراب منتشر را اضطراب و نگرانی شدید درمورد چندین رویداد یا فعالیت تعریف می کند که در اکثر روزها و در ضمن حداقل ۶ ماه دوام داشته است. کنترل نگرانی مشکل است و علائم جسمی نظیر تنش عضلانی، تحریک پذیری، اشکال در خواب و بیقراری با آن همراه است. کنترل اضطراب مشکل است، از نظر ذهنی ناراحتی برانگیز است و در زمینه های مهم زندگی شخص اختلال ایجاد می کند. ( کاپلان- سادوک،۲۰۰۷) این اختلال عبارت است از نگرانی مفرط همراه با گروهی علایم جسمی که به اختلال قابل ملاحظه در عملکرد اجتماعی و شغلی یا ناراحتی زیاد بیمار می انجامد. (حداقل به مدت یک ماه)
شروع این اختلال با وقایع زندگی مرتبط است . سیری مزمن دارد و ممکن است تمام عمر به طول بیانجامد. ۲۵% از بیماران ممکن است حملا پانیک را تجربه کنند و درصد زیادی نیز ممکن است دچار اختلال افسردگی اساسی شوند.(بهداشت روان۲/ روان پرستاری / فصل پنجم)
برخلاف حمله وحشت زدگی که ناگهانی و حاد است ، اضطراب فراگیر مزمن بوده و میتواند ماه ها به طور مستمر ادامه داشته باشد، به طوری که عناصر اضطراب کم و بیش به طور مداوم حضور داشته باشد. DSM-IV برای تشخیص اختلال اضطراب فراگیر، یک دوره شش ماهه را که طی آن اغلب روزها مملو از نگرانی و اضطراب شدید هستند،لازم میداند.(روان شناسی نابهنجاری آسیب شناسی روانی / جلد اول/ تألیف دیوید ال. روزنهان – مارتین ای. پی. سلیگمن/ ترجمه یحیی سید محمدی)
از نظر جسمانی، فرد واکنش اضطراری ملایم و مزمنی را تجربه میکند: عرق میکند، قلبش به تپش میافتد، معده اش معمولاً ناراحت است، احساس سرما میکند، منگ است، و دستانش معمولاً نمناک اند. از نظر رفتاری، او همیشه آماده گریختن یا مخفی شدن است.(روان شناسی نابهنجاری آسیب شناسی روانی / جلد اول/ تألیف دیوید ال. روزنهان – مارتین ای. پی. سلیگمن/ ترجمه یحیی سید محمدی)
شیوع
این اختلال شایع است. ۸% -۳% جمعیت را مبتلا می کند. در ۵۰% موارد با یک اختلال روانی دیگر همراه است.
نسبت مبتلایان زن به مرد ۲ به ۱ است، امّا در افراد بستری برابر است. معمولاً در دهه سوم عمر به پزشک مراجعه میکنند. (بهداش روان/ جلد ۲)
میزان شیوع در طول عمر نزدیک به ۵% است. در کلینیک های اختلالات اضطربی حدوداً ۲۵% بیماران مبتلا به اختلال اضطراب منتشر شناخته می شوند. (خلاصه روانپزشکی/ کاپلان- سادوک/ ترجمه پورافکاری)
توأم شدن با سایر اختلالات
همانطور که گفته شد بین ۵۰% تا ۹۰% مبتلایان به اختلال اضطراب منتشر یک اختلال روانی دیگر هم دارند. تا ۲۵% بیماران بالاخره به اختلال هراس مبتلا می گردند، درصد بالایی از این بیماران احتمال دارد به اختلال افسردگی اساسی مبتلا شوند. سایر اختلالات وابسته به اختلال اضطراب منتشر عبارتند از: افسرده خویی و اختلالات وابسته به مواد. (خلاصه روانپزشکی/ کاپلان- سادوک/ ترجمه پورافکاری)
تشخیص افتراقی
تشخیص افتراقی اختلال اضطراب منتشر مشتمل است بر تمام اختلالات طبی که ممکن است ایجاد اضطراب کنند. بررسی پزشکی باید مشتمل باشد بر تمام آزمون های استاندارد شیمی خون ، الکتروکاردیوگرام، و تستهای کار تیروئید. پزشک باید مسمومیت با کافئین، سوء مصرف محرک ها ، ترک الکل، مسکن، منوم یا اضطراب زداها را رد کند. در معاینه وضعیت روانی و شرح حال باید امکان وجود اختلال هراس، فوبی ها، و اختلال وسواسی-جبری در نظر گرفته شود. (خلاصه روانپزشکی/ کاپلان- سادوک/ ترجمه پورافکاری)
اختلال وسواسی-اجباری
اختلال وسواسی-اجباری (obsessive-compulsive) اختلال روان شناختی نامتجانسی است که با بازگشت تکانه ها، افکارمزاحم، تصاویری که اضطراب و استرس و رفتارهای تکراری در اختلال وسواسی-اجباری به منظور کاهش استرس انجام میگیرد و درکارکرد روزمره و فعالیتهای اجتماعی معمول تداخل قابل ملاحظهای ایجاد می کند(کلارک،۲۰۰۴). وسواس اجباری و به همراه آن افکار اضطرابی به دلایل مختلف به وجود می آید که این دلایل میتواند شامل صدمه، آسیب، تجربه های جنسی، ساختار و روابط خانوادگی و موارد دیگر باشد ( امسیکی[۱]، آبرامویتز[۲]،کالاماری[۳]،کایریوس[۴]، رادومسکی[۵] و سوکمن[۶]، ۲۰۰۴ ). یافتههای اپیدمیولوژی نشان میدهد که شیوع اختلال وسواسی-اجباری در طول زندگی تقریبأ بین ۶/۱تا ۵/۳ است (آنگست[۷]، گاما[۸]، اندراس[۹]،گودوین[۱۰]، اجداسیس[۱۱] و ایچ[۱۲]، ۲۰۰۴ ).
طرحواره هیجانی
اختلالهای اضطرابی از بیماریهای مهم به شمار میروند. برای تبیین آسیبشناسی اختلال هیجانی از دیدگاه شناختی بخش بزرگی از بررسیها، نظریهها و الگوهای آسیبشناسی شناختی بر تبیین اختلالهای هیجانی متمرکز شدهاند (کلارک ، بک وآلفورد، ۱۹۹۹؛بک و فریمن،۱۹۹۱،کلارک و فیربورن،۱۹۹۷؛دابسون وکندال،۱۹۹۳). این پژوهشها و الگوها به طورکلی دریافتهاند که ساختار شناختی دست اندرکار فعالانه ادراک و تجربه هستند(اینگرام وکندال، ۱۹۸۶) و تجارب هیجانی برآیند این فعالیت می باشند. برخی از آنها بر این باورند که عنصر اصلی در پردازش شناختی، حالت های هیجانی هستند (باور،۱۹۸۱).
نظریه ساختار معناگذاری/طرحواره بر این باور است که شناختها و طرحوارهها خاستگاه آغازین پردازش بوده و پردازش شناختی به کمک طرحواره های موجود در فرد هدایت می شوند (بک، ۱۹۶۷؛اینگرام، ۱۹۸۴؛اینگرام و همکاران، ۱۹۹۸، کلارک و همکاران، ۱۹۹۹). اگر چه تعامل حالتهای هیجانی وساختارهای معناگذاری بخش مهمی از چهارچوب مفهومی آسیبشناسی شناختی است، ولی این بخش در پژوهشها مستقیما بررسی آزمایشی نشده اند (اینگرام،۱۹۹۰؛سیگال و اینگرام،۱۹۹۴؛ردستینگ،۱۹۹۸). نظریه طرحواره باور دارد که هر هیجان با باور شناختی ویژه و اختصاصی خودش پیوند دارد. نظریه طرحواره این مفروضه را “اختصاصی بودن محتوا” می نامد. بر پایه این مفروضه، شناخت های وابسته به اضطراب به ارزیابی خطر و تهدید مربوط می شوند. شناخت های وابسته به خشم با ارزیابی بی عدالتی و شناخت های وابسته به هیجان مثبت، با ارزیابی نیل به منافع همراه میباشد. در حالیکه برخی از پژوهشها پردازش انتخابی اطلاعات هیجانی و برخی دیگر وجود یک عاطفه منفی عمومی را در پردازش اطلاعات هیجانی در اضطراب مورد حمایت قرار داده اند (فتی، بیرشک، عاطف وحید و دابسون،۱۳۸۳).
در بیماران GAD به دنبال ترس از هیجانات اجتناب دائمی از تجربهی آنها وجود دارد و این اجتناب شناختی در پیدایش سطوح بالینی اضطراب نقش معناداری دارد (الاتونجی و همکاران، ۲۰۱۰). تجربههای آزاردهنده، ناتوانی در کنترل و آشفتگی هیجانات نقش اساسی در ایجاد نگرانیهای مفرط وشدت علائم GAD دارد (تول و همکاران۲۰۰۸). مطالعه ای به بررسی مدل ریسک فاکتوری رابطه ی بین حملات پنیک غیر بالینی، اختلال پنیک و اختلال اضطراب منتشر پرداخته است. پیشنهاد اصلی این مطالعه این بود که حملات پنیک غیر بالینی و اختلال پنیک، اختلال اضطراب منتشر را در اثر ارتباط مشترک با حساسیت به اضطراب و مشکلات تنظیم هیجان، پیشبینی می کنند. نتایج تحقیق نشان دادند که مشکلات تنظیم هیجان، دائماً GAD را در خلال تجربهی حملهی پنیک و اختلال پنیک، پیشبینی میکنند (تول، استیپلمن[۱۳]، سالترز-پدنالت، ۲۰۰۹). مشکلات تنظیم هیجان با GAD رابطه دارد. تنظیم هیجان اشاره دارد به شیوههای سازگارانهی پاسخدهی به هیجانات، و مشکل تنظیم هیجان به معنی پاسخهای غیرسازگارانه به هیجانات است، شامل پاسخ های ناپذیرفتنی، مشکل در کنترل رفتارهای مربوط به آشفتگی هیجانی، و ناتوانی در استفاده ی موثر از هیجانات به عنوان نوعی از اطلاعات. مفهوم نظری تنظیم هیجان در اینجا متمرکز بر راههایی است که افراد به هیجاناتشان پاسخ می دهند.
شواهدی وجود دارد که مشکلات تنظیم هیجان ممکن است در GAD نقش اساسی داشته باشند. چنانکه این مشکلات میتوانند علایم GAD، نگرانی، اضطراب و شدت علایم افسردگی را پیش بینی کنند (تول و همکاران، ۲۰۰۹). بیماران GAD برای هر فکری در مورد احتمال اشتباه کردن یا وقوع رخداد بد با رفتارهای ایمنی/محفوظیت درگیر میشوند (مثل اصرار بیشازحد برای دانستن در حال حاضر)، آنها برای برطرف کردن نگرانیشان با پرسشهایی برای راهحلی درست جهت رفع بلاتکلیفی تلاش میکنند و همچنین آنها حالتهای اجتنابی و به تعویق انداختن را که دوباره نگرانی شان را راهاندازی میکند انجام میدهند. اینها روش های مقابله ای در بیمارانGAD است (لیهی،۲۰۰۷).
طرحواره هیجانی در OCD
در ارتباط با پردازشهای شناختی، محتوی مرتبط با تهدید از ویژگی های اصلی اختلال OCD بر اساس فرضیه مرتبط با تهدید است. مشاهدات بر اساس توجه به محرکهای خاموش هیجانی با استفاده از تست استروپ هیجانات دارای ابهام هستند. تفاوتهای مهمی در ویژگیهای واژگانی کلمات وجود دارد. بر اساس نتایج آزمایش بیماران مبتلا به OCD به طور معناداری توجه اساسی بیشتری به محرک های منفی OCD داشتند این بررسی در مقایسه با محرکهای هیجانی غیرOCD یا خنثی برآورد شد(راو[۱۴]، آراسپا[۱۵] و ردی[۱۶]،۲۰۱۰). در نمونه ای با تحلیل بررسی شده و کنترل افسردگی و اضطراب، پاسخ های [17]PTEQ(ابزاری در سنجش درک تهدید از روی هیجانات) به طور معناداری پیشبینی کننده پاسخهای کلی در ارزیابی از وسواس بود. هنگامیکه این مسئله با برخی ویژگیهای وسواس مثل مسؤلیت پذیری و درهم آمیختگی فکر-عمل مقایسه شد، PTEQ همبستگی قوی تری بعنوان پیشبینی کننده وسواس داشت. از ۷ هیجان متفاوت که با این ابزار سنجیده میشود عقایدی در مورد «anger» خشم، پیشبینی کننده قوی عقاید وسواسی است (امکوبین[۱۸] و سامسون[۱۹]،۲۰۰۶). همچنین در پژوهشی که با هدف بررسی پردازش انتخابی اطلاعات هیجانی در بیماران OCD صورت گرفت.۳۳ بیمار OCDو ۲۹ فرد سالم به عنوان گروه کنترل قرارگرفتند از بین فرضیههای مربوط به سوگیری که به این شکل فرمول بندی شده بودند :۱-فرضیه مرتبط با تهدید ۲-فرضیه های تهییج پذیری ۳- فرضیه مرتبط با نگرانی. بیماران OCD توجه انتخابی منفیگرایانه به نشانههای مرتبط با OCD داشتند، این فرضیه مربوط به تهدید را حمایت می کند (لاوی[۲۰]، اپن[۲۱] و دن هیت،۱۹۹۴). طرحواره بیماران OCD بیشتر شامل انزوای اجتماعی،آسیب پذیری در شکست وبدبینی به طور فعال میباشد (آتالی[۲۲]، کاراهن[۲۳] وکالیسکن[۲۴]،۲۰۰۸). تعدادی بیماران OCD معتقدند که افکار غیرقابل قبول و ناخوشایند آنها میتواند حوادث بیرونی را تحت تأثیر قرار دهد این باور تحت عنوان اغتشاش فکر-عمل(TAF)[25] است. این افراد توانایی خنثی کردن افکار و هیجانات سرزده را ندارند و معنی این دخالت وعدم کنترل آنها، احساس گناه و شرمساری است. این مفاهیم شناختی OCD همچنین در طرحوارههای هیجانی آنها به عنوان قاعدهای در افکار، انگارهها و هیجانات خود برای رسیدگی به آنچه لازم نیست وجود دارد (لیهی،۲۰۰۷).
اجتناب شناختی-رفتاری
مدل GAD بورکویچ(۱۹۹۴؛ ۲۰۰۴) پیشنهاد میکند که کارکرد نگرانی به عنوان پاسخ اجتناب شناختی برای ادراک تهدید مربوط به آینده می باشد. در میان انواع اجتناب، این نظریه به دو نوع آن توجه دارد: اول اینکه نگرانی کوششی است برای ایجاد راههایی برای جلوگیری از رخ دادن اتفاقات بد، ویا آماده ساختن فرد برای مواجهه با این رخداد ها. دوم اینکه نگرانی به عنوان زمینه ای برای انگارههای ترسناکی است که به بروز پاسخ فیزیولوژیکی میانجامد. در هردو نوع این اجتناب شناختی، باعث تقویت منفی پردازش هیجانات مربوط به محرکهای ترسآور شده و منجر به تداوم نگرانی می شوند.
نگرانی در ۲۵ سال گذشته به عنوان نقشی مؤثر در تئوری اجتناب در نظر گرفته شده است. به خصوص نگرانی رفتاری اجتنابی است که از ناراحتی سرزده ناشی از انگارههای تهدیدآمیز جلوگیری میکند. نگرانی شکلی از بیم اضطرابی و ترس از رخدادهای منفی آینده است و در این تئوری یک حالت خلقی متمایل بهآینده برای آماده شدن و تلاش جهت مقابله با بروز رویدادهای نزدیک است (اوپاتل و جرلاخ، ۲۰۰۸). پژوهشهای اخیر روی بازداری و اجتناب از هیجانات بیان میکند که بازداری از افکار و اجتناب از هیجانات نه تنها فرآیند یادگیری و واکنشهای اضطرابی را تداوم و نگهداری میکند بلکه درموقیتهای تهدیدکننده سبب بازداری از عمل ودر نتیجه پاسخ های ناسازگارانه میشود (سالترز-پدنالت و همکاران،۲۰۰۴). و این اجتناب رفتاری همراه با حساسیت اضطرابی عاملی مهم در شدت وتداوم علائم GAD است (روسلینی و همکاران، ۲۰۱۱). افراد مبتلا بهGAD در پی این رفتارها تلاش زیادی در جلوگیری از وقوع این واکنشها دارند که این موجب پریشانی هیجانات همراه با اجتناب شناختی و رفتاری و کاهش کیفیت زندگی آنها میشود. تئوری های اخیر در زمینهی پردازش هیجانی میگویند تفکر آزاردهنده ممکن است با اجتناب از تجربهی هیجان و یا اجتناب از برانگیختگی هیجانی مرتبط باشد در واقع افراد مبتلا به GAD ترس بیشتری از پیامدهای منفی محدودهی هیجانات نسبت به گروه غیرمضطرب گزارش میدهند (میچلسون وهمکاران،۲۰۱۱). همچنین در ارزیابی از افکار راه انداز GAD، نگرانی به عنوان یک رفتار اجتنابی برای دوری از ناراحتی انگارههای تهدیدآمیز آینده مشخصه این بیماران در مقایسه با گروه کنترل برآورد شد (اوپاتل و جرلاخ، ۲۰۰۸).
اجتناب شناختی-رفتاری در OCD
اجتناب تجربی(هیجانی)EA[26] بی میلی به تحمل هیجانات مضطربکننده، افکار، یادگارها و دیگر تجربیات بیان شده و فرضیهای مهم در تئوری شناختی-رفتاری مثل عملکرد بد باورهای اصلی در مورد افکار ناخوانده به عنوان پیشبینیکننده نشانههایOCD است (آبرامویتز، لیکی[۲۷] و ویتون[۲۸]،۲۰۰۹). گزارش افراد و نتایج پژوهشها نشان می دهد EA بیشتر از استرسهای کلی و عقاید وسواسی در پیش بینی نشانه های وسواسی معنادار نبود اما نقش معناداری در شدت علائم OCD وتداوم آن داشت (مانوس[۲۹]،کاهیل[۳۰]، وترنک[۳۱]،کونلیا[۳۲] و روس[۳۳]،۲۰۱۰). درسطح آسیب شناسی اجتناب شناختی-رفتاری در معرفی بالینی بیماران OCD رایج است. با وجود این ارتباط بالینی توضیحات کمی از اجتناب فعال و وسواسعملی تشریفاتی بودن[۳۴] در بزرگسالان مبتلا به OCD صورت گرفته است. بر اساس پژوهش صورت گرفته بر روی این بیماران اجتناب رفتاری به وسیله بیشتر از ۲۵% نمونه مشخص شد. موضوع اجتناب و به طورخاص وسواس آلودگی[۳۵] و موضوع اجتناب خواندن-نوشتن[۳۶] با سطوح بالایی از نشانه های وسواس رفتاری-اجباری، سختگیری و شدت بالینی از بیماران مقایسه شده در گروه کنترل به دست آمد. بیمارانی که درگیر اجتناب رفتاری از نوع وسواس تشریفاتی اند نشانه های وسواس را با شدت بیشتری نشان دادند (امسی گوار[۳۷]، استورچ[۳۸]، لوین[۳۹]، پرایس[۴۰]، راسموسن[۴۱] و گودمن[۴۲]،۲۰۱۲).
نظام شناختی-عاطفی در OCD
منظور از نظام شناختی-عاطفی در این پژوهش نگرانی، عدم تحمل بلاتکلیفی وحساسیت اضطرابی است. توجه روزافزون به سازههای شناختی و فراشناختی در تبیین OCD ناشی از نارضایتی از تبیینهای پیشین رفتاری میباشد که درآنها علت وقوع و افزایش اعمال اجباری را به نقشی که این اعمال در کاهش اضطراب دارند، نسبت میدهند. آنچه در این اختلال اهمیت بیشتری دارد عقاید زیر بنایی، عوامل شناختی و فراشناختی میباشند که اغلب نقش میانجی بین افکار ، تکانههای وسواسی و اعمال اجباری داشته در تداوم اختلال نقش مهمی ایفا میکنند (برل[۴۳] و استارسویک[۴۴]،۲۰۰۵).
نگرانی
نگرانی فرایندی شناختی است که با افکار مداوم و تکراری در مورد دلواپسیهای شخصی از یک سو و مشکل در پایان دادن به این زنجیره افکار از سویی دیگر، اشاره دارد. به بیان دیگر نگرانی موجب ادامه یافتن نگرانی است، که به طور برجسته ماهیت کلامی و انتزاعی داشته با شک وتردید همراه است (جونگ میر وهمکاران، ۲۰۰۹). بورکوویک وهمکاران (۱۹۹۳) نگرانی را به عنوان «زنجیره ای از افکار و تصاویر دارای درون مایه عاطفی منفی و نسبتا کنترلناپذیر تعریف کردهاند، که بر تلاش برای اشتغال به مسئلهگشایی روانی درباره موضات واقعی یا خیالی دلالت دارد، پیامدهای آن نامعلوم است، اما شامل یک یا چند پیامد منفی میشود»
نگرانی به ۲ دسته تقسیم میشود : نگرانی بهنجار و نگرانی آسیب شناختی (به نقل از کوین، اویمت، سیدز ودوزویس، ۲۰۰۸). نگرانی آسیب شناختی بر مبنای فراوانی، شدت، و مدت نگرانی، توانایی در کنترل آن وتداخل در کارکرد افراد، از نگرانی بهنجار متمایز میشود (ریق[۴۵] وساندرسون[۴۶]، ۲۰۰۴). به بیانی دیگر هنگامی نگرانی جنبه آسیب شناختی به خود میگیردکه مزمن، افراطی وکنترل ناپذیر باشد و به از بین رفتن لذت زندگی فرد منجر شود (کوین و همکاران، ۲۰۰۸).
نگرانی در GAD
طبق ملاکهای DSM-IV نگرانی در تشخیص GAD نیازمند طول مدت ۶ ماهه همراه نگرانیهای شدید و با ۳ نشانه وابسته است که شماری از افراد را با اضطراب معنادار بالینی واجد شرایط این تشخیص میکند (روسکیو[۴۷]، چیو[۴۸]، روی-برن[۴۹]، استانگ[۵۰]، استین[۵۱] و ویچن[۵۲]، ۲۰۰۷).افراد مبتلا به GAD تمایل زیادی به ناچیز شماری معایب نگرانی دارند، آنها براین باورند که نگرانی هدفهای سازنده ای مانند پیشگیری از پیشامد اتفاقهای بد دارد (شاهجویی و همکاران،۱۳۹۰). بارلو (۲۰۰۲) بر این است که کارکرد اصلی نگرانی، آماده شدن برای مقابله با تهدیدهای آینده است ویژگی اصلی آن کنترل ناپذیری آن است. گرایش به ترس از بیان هیجانات مثل اضطراب یک عامل مهم در تداوم نگرانی بیش از اندازه است که از ویژگیهای اصلی در GAD میباشد. در مطالعهای که به منظور بررسی نقش ترس از اضطراب و عدم تحمل بلاتکلیفی در نگرانی انجام گرفت نتایج نشان داد بیمارانی که در موقعیتهای مبهم ترس از اضطرابشان بالا رفت سطوح نگرانی بالاتری در مقایسه با بیمارانی که ترس از اضطرابشان تغییر نکرد تجربه کردند. این یافتهها حمایت بنیادی برای نقش سببی ترس از اضطراب وعدم تحمل بلاتکلیفی درنگرانی دارد (بوهر و داگاس،۲۰۰۹).
نگرانی در OCD
نگرانی و نشانههای وسواسی-اجباری مفاهیمی متمایز از هم اند و نگرانی با مفاهیم شناختی OCD به طور قوی تری در مقایسه با مفاهیم رفتاری OCD مرتبط اند. پژوهشی در این موضوع بیان میکند تمام ۶ مفهوم نگرانی، نشخوار وسواسی، تکانهها، شستشو، چک کردن و دقت مفاهیمی متمایز را ثابت میکند که در این ارتباط و مقایسه نشانههای وسواسی- اجباری در نگرانی، نشخوارهای وسواسی سهم منحصر به فردی در پیش بینی نگرانیها ایفا میکنند (ریجسورت[۵۳]، املکامپ[۵۴] و ورویک[۵۵]،۲۰۰۱). پژوهشها بیان کننده همپوشی مجموعه خاصی از عقاید فراشناخت با تمایلات نگرانی ونشانههای وسواسی است که این نوع عقاید تمایل به آسیبپذیری به نگرانی و نشانههای OCD را نشان میدهد (ولز و پاپاجرجیوس،۲۰۰۱). همچنین نگرانی در وسواس با توجه به پردازش، شکل، محتوی وعقاید فراشناخت در آن و با در نظر گرفتن پیشینه آسیب شناسی نگرانی و اجبارها در آن پنهان و نامعلوم میباشد (کامر[۵۶]، کندال[۵۷]، فرانکلین[۵۸]، هادسون[۵۹] وپیمنتل[۶۰]،۲۰۰۴ ). در پژوهشی با هدف بررسی رابطه نگرانی با زیرمجموعههای وارسی و شستشو اختلال وسواسی-اجباری و نقش آن در بازداری شاخصهای پردازش هیجانی در بیماران وارسی کننده صورت گرفت و نتایج نشان داد که بیماران وارسیکننده از نظرمیزان نگرانی با وسواس شستشو و بهنجار تفاوت معناداری داشتند اما با گروه مضطرب تفاوتشان معنادار نبود (علیلو،۱۳۸۵). بر اساس نتایج برخی از پژوهشها که به منظور مقایسه نگرانی در بین بیماران اضطرابی صورت گرفت تفاوت معناداری بین گروه مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر با گروه مبتلا به اختلال افسردگی عمده و بهنجار در شاخص کلی نگرانی آسیب شناختی وجود دارد. در حالیکه تفاوتی بین این گروه و گروه مبتلا به OCD وجود ندارد. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد عود افکار منفی از ویژگیهای مهم اختلالات اضطرابی است و این افکار را میتوان شکلی از نگرانی یا وسواس در نظر گرفت. به عبارت دیگر نگرانی/ وسواس سازههای شناختی بهم پیوسته ای هستند که بر علایم اضطراب تأثیر میگذارند و سبب تشدید و تداوم اختلال اضطراب فراگیرOCD میشوند (موریس و همکاران، ۲۰۰۵). در مقابل چلمینسکی و زیمرمن(۲۰۰۳) در بررسی خود مشاهده کردند که نمرهکل پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا به طور معناداری در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر نسبت به گروه کنترل در افراد مبتلا به هریک از اختلالهای اضطرابی دیگر به جز وسواس-اجبار بالاتر است. بر اساس مطالعات انجام شده شباهتهای زیادی بین این دو اختلال وجود دارد؛ از جمله افکار مزاحم تکرار شونده ، هیجانهای منفی، مشکل حذف افکار مزاحم و سرانجام فقدان کنترل روانی است. لذا نگرانی و وسواس هر دو افکاری عودکننده، تکراری و ناخواسته هستند (لانگلویس[۶۱] و همکاران، ۲۰۰۰). تورنر و همکاران (۱۹۹۳) بر مبنای توصیف هر پدیده تفاوتهای زیربنایی درباره نگرانی و وسواس ارائه کردند. آنها نتیجه گرفتند که وسواس و نگرانی با عاطفه منفی رابطه دارند. بعلاوه ۳ تفاوت مهم بین آنها وجود دارد: الف) نگرانی با دلواپسیهای غلو شده درباره مشکلات روزمره همراه است، درحالی که محتوای وسواسها درباره دلواپسیهای روزمره نیست ب) وسواسها مزاحمتر از نگرانیها هستند وج) وسواسها اغلب رفتارها یا اجبارهای روانی را برای خنثی سازی یا کاهش پریشانی سبب میشوند، در حالیکه نگرانیها باعث چنین اجبارهایی نمیشوند.
نتایج پژوهشها نشان میدهد افکار مربوط به رویدادهای منفی پیشبینیکننده خوشه علائم شستشو و احتمال وقوع رویداد منفی با داشتن فکر آن، پیشبینیکننده نشانههای خوشه علائم وارسی میباشند. نیز احساس مسؤلیت در قبال افکارمثبت، پیشبینیکننده نشانههای خوشه علائم تردید و احتمال برای خود، پیشبینیکننده وسواس فکری میباشد (بخشیپور وهمکاران، ۱۳۹۰).
عدم تحمل بلاتکلیفی
تحمل نکردن بلاتکلیفی به این صورت تعریف شده است: سوگیری شناختی که ادراکها، تفسیرها و واکنشهای فرد را در موقعیتهای نامطمئن در سطوح شناختی، هیجانی و رفتاری تغییر میدهد (داگاس، باهر ولاداسر، ۲۰۰۴). عدمتحمل بلا تکلیفی گرایش افراد به در نظرگرفتن امکان رخ دادن اتفاقهای منفی ناپذیرفتنی صرف نظر از احتمال رخداد آن است (هلاوی[۶۲]، هیمبرگ وکلز[۶۳]،۲۰۰۶). فریستون[۶۴]، هیوم[۶۵]، لیتارت[۶۶]،داگاس ولاداسر (۱۹۹۴) مقیاس تحمل نکردن بلاتکلیفی (IUS )را برای سنجش این سازه و پس از آن باهر و داگاس (۲۰۰۲) نسخه انگلیسی آن را تنظیم کردند. نااطمینانی افراد در برابر بلاتکلیفی ناشی از کاهش آستانه تحمل آنها در موارد مبهم، واکنش قوی به ابهام و انتظار پیامدهای تهدیدکننده از موقعیتهای مبهم است. نابردباری در برابر ابهام به رفتارهای کژکاری میانجامد (ماند جستجوی بیش ازحد برای افزایش اطمینان) و این رفتارها به تداخل در کارآمدی حل مسئله منجر میشود (داپی ولاداسر، ۲۰۰۸). این افراد درباره حوادث آینده دیدی منفی و نگران دارند و براین باورند که نامطمئن بودن، یک ویژگی منفی است که باید از آن دوری کرد. همچنین آنها در موقعیتهای مبهم در عملکردشان مشکل دارند (باهر و داگاس، ۲۰۰۲). الگوی تحمل نکردن بلاتکلیفی که به وسیله داگاس و باهر و لاداسر (۲۰۰۴) توسعه یافته است، نشان میدهد افراد مضطرب موقعیتهای مبهم را فشارآور وآشفتهکننده درک کرده بنابراین در پاسخ به چنین موقعیتهایی نگرانی مزمنی را تجربه میکنند. به باور این افراد نگرانی برای مقابله کارآمد با موقعیتهای ترسآور و یا جلوگیری از وقوع این حوادث به آنها کمک میکند (برکوویک و رومر، ۱۹۹۵).
عدم تحمل بلاتکلیفی در GAD
انتظار تهدید درآینده، یکی از علایمی است که برای تمایز افراد مبتلا به GAD و غیر GAD از یکدیگر بکار می رود. افزایش این باور که حوادث منفی آینده به احتمال زیاد اتفاق میافتند از سازههای اصلی نگرانی به شمار میرود که ویژگی اصلی GAD است. میراندا و مان(۲۰۰۷) مشخص کردند که عدم تحمل بلاتکلیفی ممکن است در پیشبینی سوگیرانه در مورد اتفاقات منفی آینده که در افراد مضطرب مانند GAD یافت شده دخالت داشته باشد. آنها پیشنهاد کردند که عدمتحمل بلاتکلیفی یک سوگیری شناختی زیربنایی را در پیشبینی حوادث آینده نشان میدهد. عدم تحمل بلاتکلیفی موجب اطمینان این افراد میشود که در آینده اتفاق بذی خواهد افتاد (میراندا وهمکاران ،۲۰۰۸).
پژوهشهای اخیر نشان میدهند مدل شناختی مناسبترین مدل برای مفهوم سازی فرایندهای درگیر در GAD است. اگر چه عوامل رفتاری و هیجانی در GAD نقش دارند. بهخصوص عدم تحمل بلاتکلیفی به ۴ عامل در تمایز افراد مبتلا به GAD با افراد سالم اشاره دارد: تحمل پایین در موقعیتهای مبهم، عقاید مثبت درباره نگرانی، اجتناب شناختی و جهتگیری منفی نسبت به مشکل. به طورکلی عدم تحمل بلاتکلیفی زنجیره ای از نگرانی، جهت گیری منفی نسبت به مشکل و اجتناب شناختی را به هم پیوند میدهد وهمچنین مستقیما بر جهتگیری منفی نسبت به مشکل و سطحی از اجتناب شناختی تأثیر میگذارد، از این رو افرادی که از عدم تحمل بلاتکلیفی بالایی برخوردارند مستعد تجربهی نگرانی در سطوح بالا هستند (داگاس و همکاران، ۲۰۰۴). همچنین عدم تحمل بلاتکلیفی با پردازش اطلاعات مربوط به اضطراب رابطه دارد، به طوریکه افراد با درجات بالا از عدم تحمل بلاتکلیفی، یادآوری سوگیرانه برای کلماتی دارند که اشاره به بلاتکلیفی دارد و نگرانی بیشتر و غلوکردن در تهدید و تفسیر موقعیت های مبهم داشتند (میراندا و همکاران،۲۰۰۸).
گرایش بیماران GAD به تهدیدآمیز دانستن اطلاعات نامعلوم، همسان با این نظر است که آنها در تحمل عدم قطعیت مشکل دارند (علیلو،۱۳۸۹). نتایج بهدستآمده از تحقیقات حاکی است افرادی که عدم تحمل بلاتکلیفی دارند ممکن است برای ابتلاء به GAD در خطر باشند زیرا آنها تمایل به ۱) تفسیرهای تهدیدآمیز از اطلاعات مبهم دارند ۲) در تعدیل موقعیتهای ابهامآمیز کارهای کافی انجام نمیدهند و ۳) هنگامی که مضطربند اطمینان کمی در تصمیمگیریهای خود دارند (داگاس و رابیچارد، ۲۰۰۷). نتایج یافتههای داگاس وهمکاران (۲۰۰۵) نشان میدهد عدم تحمل بلاتکلیفی سهم خاصی در پیشبینی نمرات نگرانی و اختلالGAD دارد. در طی آزمونی که با هدف بررسی نقش عدم تحمل بلاتکلیفی در پیشبینی واکنشهای وحشتزدگی در۳ شرایط متفاوت: بدون تهدید، با تهدیدهای قابلپیش بینی-موقتی و تهدیدهای نامعلوم- موقتی بروی ۶۹ بیمار صورت گرفت، نتایج پژوهش نشان داد عدم تحمل بلاتکلیفی فقط در شرایط تهدید نامعلوم با واکنشهای وحشتزدگی مرتبط بود و به طورخاص دراین شرایط آزارنده است و در موقعیتهای دیگر چنین نیست ودر ارتباط با رخدادهای میانی بین IU و واکنش وحشتزدگی در تهدیدهای نامعلوم، IU بالا منجر به کنترل ادراک پایینتر میشود که در چرخشی منجر به واکنشهای وحشتزدگی مشابه میشود (نیلسون[۶۷] و شانکمن[۶۸]،۲۰۱۱). به باورکروهن(۱۹۹۳) تحمل نکردن بلاتکلیفی درباره حوادث منفی به رفتارهایی از جمله نگرانی، وسواسهای فکری، اجبارها وگوش به زنگی به عنوان ساز وکارهای اجتناب یا کنترل میانجامد. به باور داگاس، باهر و لاداسر(۲۰۰۴) نیز تحمل نکردن بلاتکلیفی بهترین پیشبین نگرانی وGAD در جمعیت بالینی و غیر بالینی است (به نقل ازجونگ میر، بک و رید، ۲۰۰۹).
عدم تحمل بلاتکیفی در OCD
عدم تحمل بلاتکلیفی و ناتوانی در تصمیمگیری به عنوان سیمای شناختی هستهای اختلال وسواسی-اجباری در نظر گرفته شده است و برخی پژوهشها عدمتحمل بلاتکلیفی در این اختلال را با رفتارهای اجباری وآیینی مرتبط میدانند، بدینمعنی که افراد شاید اجبارها وآیینها را به عنوان تنها راهبرد در دسترس خود برای کاهش آشفتگی مربوط به پیامد احتمالی ترسناک در نظر میگیرند (ارفعی، قراملکی، قلی زاده وحکمتی،۱۳۹۰). الگوهای مفهومیOCD نقش IUS را برجسته کرده است، نیاز افراطی به یقین وتجربه پریشانی درصورت بهدست نیاوردن یقین. اکستینز، مولدز و مکینتاش(۲۰۰۵) براین باورند که تحمل نکردن بلاتکلیفی میتواند سازه مرکزی در شماری از اختلالهای اضطرابی باشد OCD مانند GDA با سطوح بالایی از عدم تحمل بلاتکلیفی همراه است ( شیرین زاده، ناطقیان و گودرزی،۱۳۸۸).
یافتهها نشان میدهد بیماران وسواسی نوع وارسی[۶۹]، عدم تحمل بلاتکلیفی بیشتری را از گروه غیر وارسی و کنترل نشان دادند(تولین[۷۰]،آبرامویتز، براجدی[۷۱] وفوا، ۲۰۰۳). بنابراین عدم تحمل بلاتکلیفی به عنوان یک نقص شناختی در اختلالات اضطرابی مثل وسواسی-اجباری نقش مهمی بازی میکند. پژوهشها نشان میدهند بین گروه سالم و بیماران OCD در نمرهکل عدم تحمل بلاتکلیفی و نیز تمامی خرده مقیاس ها (ناتوانی برای انجام عمل، استرسآمیز بودن بلاتکلیفی، منفی بودن رویدادهای غیرمنتظره و بلاتکلیفی در موردآینده) تفاوت معناداری وجود دارد. یک توجیه دیگر اینکه بیماران وسواسی اغلب در تردید وشک هستند و نمیتوانند در موقع تصمیمگیری قاطعانه عمل کنند و این باعث دوری از موقعیتهای مبهم شده و نمیتوانند بلاتکلیفی را تحمل کنند. نتیجه این پژوهش بیان میکند عدم تحمل بلاتکلیفی یکی از ویژگیهای بیماران وسواسی میباشد (ارفعی و همکاران،۱۳۹۰). این فکر از نظر بیماران وسواس وارسی تایید شده است از این رو پژوهشی بر روی ۵۵ بیمار OCD، ۴۳ بیمار وسواس وارسی و۱۴ نفر گروه کنترل غیر اضطرابی انجام گرفت. نتایج بیان کننده عدم تحمل بلاتکلیفی بیشتر در بین بیماران وسواس وارسی در مقایسه با دو گروه دیگر بود (توملین و همکاران،۲۰۰۳).
با توجه به یافتههای ادبیات پژوهشی به نظر میرسد تحمل نکردن بلاتکلیفی ویژگی اساسیتری در افرادمبتلا به GAD است، اگر چه در دو دهه گذشته نگرانی به عنوان ویژگی شناختی اصلی GAD شناخته شده بود. به نظر میرسد نگرانی پیامد تحمل نکردن بلاتکلیفی است و از نگرانی به عنوان راهکاری برای مقابله با تحمل نکردن بلاتکلیفی بهره گرفته میشود. این ویژگی شناختی تحمل نکردن بلاتکلیفی در OCD به وسیله اعمال تشریفاتی و آیینهای اجباری کنترل میشود. پس میتوان از تحمل نکردن بلاتکلیفی به عنوان ویژگی مشترک GADو OCD نام برد. عاملی که باعث تمایز این دو اختلال میشود راهبردهای مقابلهای برای کاهش بلاتکلیفی است (علیلو،۱۳۹۰). همچنین در پژوهشی که با بررسی مقایسه ای عدم تحمل بلاتکلیفی در بیماران GADو OCD صورت گرفت، عدم تحمل بلاتکلیفی بطور قویتری مرتبط با آسیب شناختی نگرانی ، نشانههای GADو نشانههایOCD است. در هرحال نتایج نشان داد عدم تحمل بلاتکلیفی ارتباط قوی تری با نگرانی و GAD نسبت به OCD ندارد. علاوه براین افراد مبتلا به GADو OCD به طور مشترک گزارش کردند عدم تحمل بلاتکلیفی بیشتری نسبت به گروه کنترل داشتند ولی آنها اختلاف معناداری از یکدیگر نداشتند (هلاوی و همکاران،۲۰۰۶).
حساسیت اضطرابی
حساسیت اضطرابی (AS) اشاره به ترس از نشانههای مرتبط با اضطراب داردکه از باور افراد در مورد پیامدهای آسیبرسان شان ناشی میشود. حساسیت اضطرابی یک سازه با ابعاد چندگانه ترسهای جسمانی، روانشناختی واجتماعی از اضطراب است. پژوهشی با بررسی ابزار ASI-R و مقایسه در میان بیماران اختلالات اضطرابی و دانشجویان دوره لیسانس نشان داد یک الگوی خاص از ارتباط بین خرده مقیاسهای ASI-R و آسیبشناسی روانی مرتبط با اضطراب وجود دارد (دیکن[۷۲] و آبرامویتز،۲۰۰۶). به خصوص حساسیت اضطرابی نشانه آسیب پذیری به برخی بیماریهای اضطرابی است.
حساسیت اضطرابی در GAD
در پژوهشی که با هدف بررسی اثر حملههای غیربالینی و حملات وحشتزدگی در پیشبینی GAD انجام گرفت فقط زمانی که آنها در ارتباط با حساسیت اضطرابی و مشکل تنظیم هیجانات بودند عاملی مهم و از عوامل خطر ابتلاء و پیش بینی کننده GAD بود و این یافته بر حساسیت اضطرابی و مشکل تنظیم هیجانات در GAD تأکید دارد که سهمی بیشتر از عوامل دیگر داشت (تول و همکاران، ۲۰۰۹). ممکن است حساسیت به اضطراب تحت تاثیر تجارب اولیهی فرد باشد. محققان پیشنهاد کردهاند که این حساسیت به اضطراب ممکن است نشاندهندهی یک آمادگی خلقی ارثی برای مشکلات مربوط به اضطراب باشد. به عنوان حمایتی از این ادعا که AS را به عنوان یک آسیب پذیری خلقی ارثی در نظر بگیریم این است که ضریب وراثت پذیری AS، ۴۵/۰ است. به علاوه، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد AS، سایر آسیب پذیری های مشخص شده برای مشکلات مربوط به استرس را پیش بینی می کند (برای مثال؛ برانگیختگی بدنی، و سوگیری های فرایند اطلاعات). مطالعات نشان دادهاند که درجات بالایی از AS ممکن است در افراد مبتلا به GAD وجود داشته باشد. همچنین نگرانیهایی که از عجز روانی در AS ناشی میشود به طور ویژه ای با تشخیص GAD است. همچنین نگرانی(WORRY) (ویژگی اصلی GAD) با سطوح بالای AS رابطه دارد. کوکس و دیگران(۲۰۰۱) نشان دادهاند که افراد دارای AS بالا، در برابر افراد دارای AS پایین، بهطور معناداری به علایم GAD در مصاحبهی ساختاریافتهیDSM-IV پاسخ مثبت میدادند. همچنینGAD معمولترین اختلال اضطرابی در بین شرکتکنندگان دارای AS بالا بود. یافته ها نشان داده اند که ۱۳ درصد از افراد دارای AS بالا، سه سال بعد علایم GAD را نشان داده اند (تول و همکاران،۲۰۰۸).
در مطالعهای با هدف بررسی در زمینهی آسیب پذیری شناختی- شخصیتی در فرایند تولید استرس و اضطراب دو آسیب پذیری شناختی مستند برای اضطراب مورد آزمون قرارگرفتند: سبک شناختی اغراق آمیز( LCS) و حساسیت به اضطراب (ASI). در این مطالعه ۷۲ آزمودنی مقطع کارشناسی در دو مرحله با فاصلهی زمانی ۴ ماهه ارزیابی شدند. این تحقیق در حمایت از این فرض که دو آسیب پذیری شناختی به اضطراب باهم تاثیر تولید استرس را تشدید می کنند شواهدی ارایه کرده است. یافته ها نشان دادند که ترکیب LCS و ASIباهم، جریان تولید استرس را تشدید می کند. نتایج آشکار کرد که ترکیب این دو آسیب پذیری شناختی نقش قابلتوجهی در تولید استرس در فاصله ی زمانی ۴ ماهه داشته است. این نتایج مهم اند چون اولین تحقیقی است که در مورد اثرات تولید استرس در اضطراب با توجه به سبک های شناختی و حساسیت اضطرابی انجام شده است (ریسکایند وهمکاران،۲۰۰۹). همچنین در برنامهای بین افراد با حساسیت اضطرابی بالا که به منظور ایجاد تغییراتی در تفسیر آنها از سناریوی مبهم شان صورت گرفت، آموزش مثبت باعث پیامدهای مثبت وتفسیر بعدی مرتبط با AS، همراه با منفیگویی کمتر وآسیب پذیری هیجانی کمتر در مورد استرسورهای آنها بود(استرین من[۷۳] و تیچمن[۷۴]،۲۰۱۰ ).
حساسیت اضطرابی درOCD
پژوهشهای کمی در ارتباط با حساسیت اضطرابی و علائم OCD صورت گرفته است. در بررسی بر روی نمونهای ۶۳۶ نفر از دانشجویان و با کنترل متغیرهای پریشانی ناشی از استرسهای کلی و تحریفات شناختی انجام گرفت، نتایج تحلیلها نشان داد که AS پیش بینیکننده علائم OC میباشد. بعلاوه ۳ حوزه از حساسیت اضطرابی (جسمانی، اجتماعی و نگرانیهای شناختی) به طور متفاوتی با ۴ حوزه از علائم OC (آلودگی[۷۵]، مسؤلیت در قبال آسیب[۷۶]،تقارن[۷۷] و افکار ناپذیرفتنی[۷۸]) مرتبط بود (ویتن[۷۹]، مهافی[۸۰]، تیمپانو[۸۱]، برمن[۸۲] وآبرامویتز، ۲۰۱۲).
پینوشت:
[۱]– McKay,D.
[۲]-Abramowitz, JS.
[۳]– Calamari, JE.
[۴]– Kyrios, M.
[۵]– Radomsky, A.
[۶]– Sookman, D.
[۷]– Angst, J.
[۸]– Gamma, A.
[۹]-Endrass, J.
[۱۰]-Goodwin, R.
[۱۱]– Ajdacic, V.
[۱۲]– Eich, D.
[۱۳]– Stipelman, B. A.
[۱۴]-Rao,N.P.
[۱۵]-Arasappa, R.
[۱۶]-Reddy, N. N.
[۱۷]-the Perception of Threat from Emotion Questionnaire
۲-McCubbin, R. A.
[۱۹]– Sampson, M. J.
[۲۰]-LAVY, E.
[۲۱]-OPPEN ,P. V.
[۲۲]-ATALAY, H.
[۲۳]-KARAHAN, D.
[۲۴]– C¸ ALISKAN, M.
[۲۵]– thought-action fusion
[۲۶]-Experiential (emotional) avoidance
[۲۷]-Lackey, G, R.
[۲۸]-Wheaton, M, G,
[۲۹]-Manos, R. C.
[۳۰]-Cahill, S. P.
[۳۱]-Wetterneck, CH. T.
[۳۲]-Conelea, CH. A.
[۳۳]-Ross, A. R.
[۳۴]-ritualistic avoidance
[۳۵]-contaminant avoidant
[۳۶]– reading-writing avoidant
[۳۷]-McGuire, j. f.
[۳۸]-Storch, E. F.
[۳۹]-Lewin, A. B.
[۴۰]-Price, L. H.
[۴۱]-Rasmussen, S. A.
[۴۲]-Goodman, W. K.
[۴۳]-Berle, D.
[۴۴]– Starcevic, V.
[۴۵]-Rygh
[۴۶]-Sanderson
[۴۷]-Ruscio, A. M.
[۴۸]-Chiu, W. T.
[۴۹]-Roy-Byrne, p.
[۵۰]-Stang, p. e.
[۵۱]-Stein, D. J.
[۵۲]-Wittchen, H.
[۵۳]-RIJSOORT, S. V.
[۵۴]-EMMELKAMP, P.
[۵۵]-VERVAEKE ,G.
[۵۶]-Comer, j. s.
[۵۷]-Kendall, p. c.
[۵۸]-Franklin, m. e.
[۵۹]-Hudson, j. l.
[۶۰]-Pimentel, s. s.
[۶۱]– Langlois, F.
[۶۲]-Holaway , R. M.
[۶۳]– Coles, M. E.
[۶۴]– Freeston, M. H.
[۶۵]-, Rheaume, J.
[۶۶]– Letarte, H.
[۶۷]– Nelson, B. D.
[۶۸]Shankman, S. A.
[۶۹]– cheking
[۷۰]– Tolin, E. F.
[۷۱]-, Brigidi, B. D.
[۷۲]-Deacon , B.
[۷۳]-Steinman, S. A.
[۷۴]-Teachman, B. A.
[۷۵]-contamination
[۷۶]-responsible for harm
[۷۷]-symmetry
[۷۸]-unacceptable thoughts
[۷۹]-Wheaton, M. G.
[۸۰]-MahaffeY, B.
[۸۱]-Timpano, K. R.
[۸۲]-Berman, N. C.
دیدگاه کاربران