بیماران اختلال اضطراب منتشر و وسواسی اجباری و مقایسه‌ای بین طرحواره هیجانی، اجتناب شناختی-رفتاری و نظام شناختی-عاطفی در بین آنها

بیماران اختلال اضطراب منتشر و وسواسی اجباری و مقایسه‌ای بین طرحواره هیجانی، اجتناب شناختی-رفتاری و نظام شناختی-عاطفی در بین آنها

فائزه تربران کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی

 

اختلالات اضطرابی از جمله شایعترین اختلالات روان پزشکی در کشورهای مختلف و گروههای گوناگون جمعیتی است که مورد مطالعه قرار گرفته اند (کاپلان ،۲۰۰۷). در این جا به دو اختلال اضطراب منتشر و اختلال وسواسی-اجباری پرداخته شده است. عوامل گوناگونی در سبب شناسی این اختلالات مطرح می­شود. اختلال اضطراب منتشر مشخص با نگرانی های شدید، غیرقابل کنترل و بیش از اندازه است که در اکثر روزها در ضمن حداقل۶ماه دوام دارد و تلاش های بیماران در کنترل این نگرانی ها نیز استمرار دارد (گردن وهیمبرگ، ۲۰۱۱). اختلال اضطراب منتشر از جمله اختلالات روانی به شمار می­رود که هنوز عوامل موثر بر بروز و تداوم آن به خوبی شناخته نشده اند. این پرسش که این افراد در رویارویی با موقعیت های فشارزا، رویداد را چگونه ارزیابی یا پردازش می­کنند، براثر این ارزیابی چه هیجان یا افکاری برانگیخته می­شوند کدام راه های مقابله مورد توجه قرار می­گیرند و چه واکنش هایی که نشان دهنده فشار روانی و آسیب پذیری آن ها می باشد بروز می دهند، برای پژوهشگران مطرح بوده است (کلینک، ۱۳۸۲). از طرفی در اختلال وسواسی- اجباری وجود وسواس ها یا اجبارهایی “چنان شدید که وقت گیرند یا موجب رنج و عذاب بسیار یا موجب مختل شدن چشمگیر کارکردها می­شوند” (چهارمین ویرایش راهنمای تشخیصی وآماری اختلالات روانی). از آنجائی که این اختلال اساسا یک اختلال پردازش شناختی است که افراد افکار، عقاید، تصاویر ذهنی وتکانه های ناخواسته ای را تجربه می کنند و این افکار ناخواسته و مزاحم در افراد مبتلا به GAD موجب ناراحتی بیشتر آنها شده و برای مرتفع ساختن (کنترل یا نادیده گرفتن آنها ) با مشکلات بیشتری روبرو هستند (ادوارد ودیکرسون،۱۹۸۷؛ نیلرو بک،۱۹۹۰؛ پارکینسون و راکمن،۱۹۸۷؛به نقل از استکتی،۱۹۹۳). همچنین با توجه به اینکه اجتناب شناختی-رفتاری عاملی مهم در شروع و تداوم علائم نیز قابل توجه است (اویمت،گرون اسکی و دزیز،۲۰۰۹). و در پژوهش های دیگر اجتناب رفتاری با حساسیت اضطرابی نیز در هر دوی این اختلالات موجب شدت و تداوم آن­ها نیز می­شود (روسلینی، فایرهالم و براون،۲۰۱۱). و با عنایت به اینکه رابطه آن­ها با نظام شناختی-عاطفی مثل نگرانی، عدم­تحمل بلاتکلیفی  وحساسیت اضطرابی و پیامدهای هیجانی به عنوان متغیرهای زیرساختی مدنظر روانشناسان است. از این رو هیجان های منفی و پریشانی حاصل موجب عملکرد ضعیف این افراد در فعالیت های خانوادگی، شغلی وتحصیلی شده و باعث کاهش کیفیت زندگی می­شود. بنابراین این پژوهش به دنبال بررسی مقایسه ای وضعیت شناختی و روانی این دو اختلال است.

اختلال اضطراب فراگیر (GAD)

در ملاك هاي تشخيصي اين اختلال در DSM-IV   وDSM-IV-TR  نيز نگراني مفرط و مزمن به عنوان هسته اختلال محسوب مي شود.

کسانی که به نظر می رسد تقریباً درمورد همه چیز نگرانند احتمالاً تشخیص اختلال اضطراب متشر دریافت می‌کنند. متن بازنگری شد IV  DSM اختلال اضطراب منتشر را اضطراب و نگرانی شدید درمورد چندین رویداد یا فعالیت تعریف می کند که در اکثر روزها و در ضمن حداقل ۶ ماه دوام داشته است. کنترل نگرانی مشکل است و علائم جسمی نظیر تنش عضلانی، تحریک پذیری، اشکال در خواب و بیقراری با آن همراه است. کنترل اضطراب مشکل است، از نظر ذهنی ناراحتی برانگیز است و در زمینه های مهم زندگی شخص اختلال ایجاد می کند. ( کاپلان- سادوک،۲۰۰۷) این اختلال عبارت است از نگرانی مفرط همراه با گروهی علایم جسمی که به اختلال قابل ملاحظه در عملکرد اجتماعی و شغلی یا ناراحتی زیاد بیمار می انجامد. (حداقل به مدت یک ماه)

شروع این اختلال با وقایع زندگی مرتبط است . سیری مزمن دارد و ممکن است تمام عمر به طول بیانجامد. ۲۵% از بیماران ممکن است حملا پانیک را تجربه کنند و درصد زیادی نیز ممکن است دچار اختلال افسردگی اساسی شوند.(بهداشت روان۲/ روان پرستاری / فصل پنجم)

برخلاف حمله وحشت زدگی که ناگهانی و حاد است ، اضطراب فراگیر مزمن بوده و می‌تواند ماه ها به طور مستمر ادامه داشته باشد، به طوری که عناصر اضطراب کم و بیش به طور مداوم حضور داشته باشد. DSM-IV برای تشخیص اختلال اضطراب فراگیر، یک دوره شش ماهه را که طی آن اغلب روزها مملو از نگرانی و اضطراب شدید هستند،لازم می‌داند.(روان شناسی نابهنجاری آسیب شناسی روانی / جلد اول/ تألیف دیوید ال. روزنهان – مارتین ای. پی. سلیگمن/ ترجمه یحیی سید محمدی)

از نظر جسمانی، فرد واکنش اضطراری ملایم و مزمنی را تجربه می‌کند: عرق می‌کند، قلبش به تپش می‌افتد، معده اش معمولاً ناراحت است، احساس سرما می‌کند، منگ است، و دستانش معمولاً نمناک اند. از نظر رفتاری، او همیشه آماده گریختن یا مخفی شدن است.(روان شناسی نابهنجاری آسیب شناسی روانی / جلد اول/ تألیف دیوید ال. روزنهان – مارتین ای. پی. سلیگمن/ ترجمه یحیی سید محمدی)

شیوع

این اختلال شایع است. ۸% -۳% جمعیت را مبتلا می کند. در ۵۰% موارد با یک اختلال روانی دیگر همراه است.

نسبت مبتلایان زن به مرد ۲ به ۱ است، امّا در افراد بستری برابر است. معمولاً در دهه سوم عمر به پزشک مراجعه میکنند. (بهداش روان/ جلد ۲)

میزان شیوع در طول عمر نزدیک به ۵% است. در کلینیک های اختلالات اضطربی حدوداً ۲۵% بیماران مبتلا به اختلال اضطراب منتشر شناخته می شوند. (خلاصه روانپزشکی/ کاپلان- سادوک/ ترجمه پورافکاری)

توأم شدن با سایر اختلالات

همانطور که گفته شد بین ۵۰% تا ۹۰% مبتلایان به اختلال اضطراب منتشر یک اختلال روانی دیگر هم دارند. تا ۲۵% بیماران بالاخره به اختلال هراس مبتلا می گردند، درصد بالایی از این بیماران احتمال دارد به اختلال افسردگی اساسی مبتلا شوند. سایر اختلالات وابسته به اختلال اضطراب منتشر عبارتند از: افسرده خویی و اختلالات وابسته به مواد. (خلاصه روانپزشکی/ کاپلان- سادوک/ ترجمه پورافکاری)

تشخیص افتراقی

تشخیص افتراقی اختلال اضطراب منتشر مشتمل است بر تمام اختلالات طبی که ممکن است ایجاد اضطراب کنند. بررسی پزشکی باید مشتمل باشد بر تمام آزمون های استاندارد شیمی خون ، الکتروکاردیوگرام، و تستهای کار تیروئید. پزشک باید مسمومیت با کافئین، سوء مصرف محرک ها ، ترک الکل، مسکن، منوم یا اضطراب زداها را رد کند. در معاینه وضعیت روانی و شرح حال باید امکان وجود اختلال هراس، فوبی ها، و اختلال وسواسی-جبری در نظر گرفته شود. (خلاصه روانپزشکی/ کاپلان- سادوک/ ترجمه پورافکاری)

اختلال وسواسی-اجباری

اختلال وسواسی-اجباری (obsessive-compulsive) اختلال روان شناختی نامتجانسی است که با بازگشت تکانه ها، افکارمزاحم، تصاویری که اضطراب و استرس و رفتارهای تکراری در اختلال وسواسی-اجباری به منظور کاهش استرس انجام می­گیرد و درکارکرد روزمره و فعالیت­های اجتماعی معمول تداخل قابل ملاحظه­ای ایجاد می کند(کلارک،۲۰۰۴). وسواس اجباری و به همراه آن افکار اضطرابی به دلایل مختلف به وجود می آید که این دلایل می­تواند شامل صدمه، آسیب، تجربه های جنسی، ساختار و روابط خانوادگی و موارد دیگر باشد ( امسیکی[۱]، آبرامویتز[۲]،کالاماری[۳]،کایریوس[۴]، رادومسکی[۵] و سوکمن[۶]، ۲۰۰۴ ). یافته­های اپیدمیولوژی نشان می­دهد که شیوع اختلال وسواسی-اجباری در طول زندگی تقریبأ بین ۶/۱تا ۵/۳ است (آنگست[۷]، گاما[۸]، اندراس[۹]،گودوین[۱۰]، اجداسیس[۱۱] و ایچ[۱۲]، ۲۰۰۴ ).

طرحواره هیجانی

اختلال­های اضطرابی از بیماری­های مهم به شمار می­روند. برای تبیین آسیب­شناسی اختلال هیجانی از دیدگاه شناختی بخش بزرگی از بررسی­ها، نظریه­ها و الگوهای آسیب­شناسی شناختی بر تبیین اختلال­های هیجانی متمرکز شده­اند (کلارک ، بک وآلفورد، ۱۹۹۹؛بک و فریمن،۱۹۹۱،کلارک و فیربورن،۱۹۹۷؛دابسون وکندال،۱۹۹۳). این پژوهش­ها و الگوها به طور­کلی دریافته­اند که ساختار شناختی دست اندرکار فعالانه ادراک و تجربه هستند(اینگرام وکندال، ۱۹۸۶) و تجارب هیجانی برآیند این فعالیت می باشند. برخی از آنها بر این باورند که عنصر اصلی در پردازش شناختی، حالت های هیجانی هستند (باور،۱۹۸۱).

نظریه ساختار معناگذاری/طرحواره بر این باور است که شناخت­ها و طرحواره­ها خاستگاه آغازین پردازش بوده و پردازش شناختی به کمک طرحواره های موجود در فرد هدایت می شوند (بک، ۱۹۶۷؛اینگرام، ۱۹۸۴؛اینگرام و همکاران، ۱۹۹۸، کلارک و همکاران، ۱۹۹۹). اگر چه تعامل حالت­های هیجانی وساختارهای معناگذاری بخش مهمی از چهارچوب مفهومی آسیب­شناسی شناختی است، ولی این بخش در پژوهش­ها مستقیما بررسی آزمایشی نشده اند (اینگرام،۱۹۹۰؛سیگال و اینگرام،۱۹۹۴؛ردستینگ،۱۹۹۸). نظریه طرحواره باور دارد که هر هیجان با باور شناختی ویژه و اختصاصی خودش پیوند دارد. نظریه طرحواره این مفروضه را “اختصاصی بودن محتوا” می نامد. بر پایه این مفروضه، شناخت های وابسته به اضطراب به ارزیابی خطر و تهدید مربوط می شوند. شناخت های وابسته به خشم با ارزیابی بی عدالتی و شناخت های وابسته به هیجان مثبت، با ارزیابی نیل به منافع همراه می­باشد. در حالی­که برخی از پژوهش­ها پردازش انتخابی اطلاعات هیجانی و برخی دیگر وجود یک عاطفه منفی عمومی را در پردازش اطلاعات هیجانی در اضطراب مورد حمایت قرار داده اند (فتی، بیرشک، عاطف وحید و دابسون،۱۳۸۳).

در بیماران GAD به دنبال ترس از هیجانات اجتناب دائمی از تجربه­ی آن­ها وجود دارد و این اجتناب شناختی در پیدایش سطوح بالینی اضطراب نقش معناداری دارد (الاتونجی و همکاران، ۲۰۱۰). تجربه­های آزاردهنده، ناتوانی در کنترل و آشفتگی هیجانات نقش اساسی در ایجاد نگرانی­های مفرط وشدت علائم GAD دارد (تول و همکاران۲۰۰۸). مطالعه ای به بررسی مدل ریسک فاکتوری رابطه ی بین حملات پنیک غیر بالینی، اختلال پنیک و اختلال اضطراب منتشر پرداخته است. پیشنهاد اصلی این مطالعه این بود که حملات پنیک غیر بالینی و اختلال پنیک، اختلال اضطراب منتشر را در اثر ارتباط مشترک با حساسیت به اضطراب و مشکلات تنظیم هیجان، پیش­بینی می کنند. نتایج تحقیق نشان دادند که مشکلات تنظیم هیجان، دائماً GAD را در خلال تجربه­ی حمله­ی پنیک و اختلال پنیک، پیش­بینی می­کنند (تول، استیپلمن[۱۳]، سالترز-پدنالت، ۲۰۰۹). مشکلات تنظیم هیجان با GAD رابطه دارد. تنظیم هیجان اشاره دارد به شیوه­های سازگارانه­ی پاسخ­دهی به هیجانات، و مشکل تنظیم هیجان به معنی پاسخ­های غیرسازگارانه به هیجانات است، شامل پاسخ های ناپذیرفتنی، مشکل در کنترل رفتارهای مربوط به آشفتگی هیجانی، و ناتوانی در استفاده ی موثر از هیجانات به عنوان نوعی از اطلاعات. مفهوم نظری تنظیم هیجان در اینجا متمرکز بر راههایی است که افراد به هیجاناتشان پاسخ می دهند.

شواهدی وجود دارد که مشکلات تنظیم هیجان ممکن است در GAD نقش اساسی داشته باشند. چنان­که این مشکلات می­توانند علایم GAD، نگرانی، اضطراب و شدت علایم افسردگی را پیش بینی کنند (تول و همکاران، ۲۰۰۹). بیماران GAD برای  هر فکری در مورد احتمال اشتباه کردن یا وقوع رخداد بد با رفتارهای ایمنی/محفوظیت درگیر می­شوند (مثل اصرار بیش­از­حد برای دانستن در حال حاضر)، آ­ن­ها برای برطرف کردن نگرانی­شان با پرسش­هایی برای راه­حلی درست جهت رفع بلاتکلیفی تلاش می­کنند و همچنین آن­ها حالت­های اجتنابی و به تعویق انداختن را که دوباره نگرانی شان را راه­اندازی می­کند انجام می­دهند. این­ها روش های مقابله ای در بیمارانGAD است (لیهی،۲۰۰۷).

طرحواره هیجانی در OCD

در ارتباط با پردازش­های شناختی، محتوی مرتبط با تهدید از ویژگی های اصلی اختلال OCD بر اساس فرضیه مرتبط با تهدید است. مشاهدات بر اساس توجه به محرک­های خاموش هیجانی با استفاده از تست استروپ هیجانات دارای ابهام هستند. تفاوت­های مهمی در ویژگی­های واژگانی کلمات وجود دارد. بر اساس نتایج آزمایش بیماران مبتلا به OCD به طور معناداری توجه اساسی بیشتری به محرک های منفی OCD داشتند این بررسی در مقایسه با محرک­های هیجانی غیرOCD یا خنثی برآورد شد(راو[۱۴]، آراسپا[۱۵] و ردی[۱۶]،۲۰۱۰). در نمونه ای با تحلیل بررسی شده و کنترل افسردگی و اضطراب، پاسخ های  [17]PTEQ(ابزاری در سنجش درک تهدید از روی هیجانات) به طور معناداری پیش­بینی کننده پاسخ­های کلی در ارزیابی از وسواس بود. هنگامی­که این مسئله با برخی ویژگی­های وسواس مثل مسؤلیت ­پذیری و درهم آمیختگی فکر-عمل مقایسه شد، PTEQ همبستگی قوی تری بعنوان پیش­بینی کننده وسواس داشت. از ۷ هیجان متفاوت که با این ابزار سنجیده می­شود عقایدی در مورد «anger» خشم، پیش­بینی کننده قوی عقاید وسواسی است (امکوبین[۱۸] و سامسون[۱۹]،۲۰۰۶). همچنین در پژوهشی که با هدف بررسی پردازش انتخابی اطلاعات هیجانی در بیماران OCD صورت گرفت.۳۳ بیمار  OCDو ۲۹ فرد سالم به عنوان گروه کنترل قرارگرفتند از بین فرضیه­های مربوط به سوگیری که به این شکل فرمول بندی شده بودند :۱-فرضیه مرتبط با تهدید ۲-فرضیه های تهییج پذیری ۳- فرضیه مرتبط با نگرانی. بیماران OCD توجه انتخابی منفی­گرایانه به نشانه­های مرتبط با OCD داشتند، این فرضیه مربوط به تهدید را حمایت می کند (لاوی[۲۰]، اپن[۲۱] و دن هیت،۱۹۹۴). طرحواره بیماران OCD بیشتر شامل انزوای اجتماعی،آسیب پذیری در شکست وبدبینی  به طور فعال می­باشد (آتالی[۲۲]، کاراهن[۲۳] وکالیسکن[۲۴]،۲۰۰۸). تعدادی بیماران OCD معتقدند که افکار غیر­قابل قبول و ناخوشایند آن­ها می­تواند حوادث بیرونی را تحت تأثیر قرار دهد این باور تحت عنوان اغتشاش فکر-عمل(TAF)[25] است. این افراد توانایی خنثی کردن افکار و هیجانات سرزده را ندارند و معنی این دخالت وعدم کنترل آن­ها، احساس گناه و شرم­ساری است. این مفاهیم شناختی OCD همچنین در طرحواره­های هیجانی آن­ها به عنوان قاعده­ای در افکار، انگاره­ها و هیجانات خود برای رسیدگی به آنچه لازم نیست وجود دارد (لیهی،۲۰۰۷).

اجتناب شناختی-رفتاری  

مدل GAD بورکویچ(۱۹۹۴؛ ۲۰۰۴) پیشنهاد می­کند که کارکرد نگرانی به عنوان پاسخ اجتناب شناختی برای ادراک تهدید مربوط به آینده می باشد. در میان انواع اجتناب، این نظریه به دو نوع آن توجه دارد: اول اینکه نگرانی کوششی است برای ایجاد راه­هایی برای جلوگیری از رخ دادن اتفاقات بد، ویا آماده ساختن فرد برای مواجهه با این رخداد ها. دوم اینکه نگرانی به عنوان زمینه ای برای انگاره­های ترسناکی است که به بروز پاسخ فیزیولوژیکی می­انجامد. در هردو نوع این اجتناب شناختی، باعث تقویت منفی پردازش هیجانات مربوط به محرک­های ترس­آور شده و منجر به تداوم نگرانی می شوند.

نگرانی در ۲۵ سال گذشته به عنوان نقشی مؤثر در تئوری اجتناب در نظر گرفته شده است. به خصوص نگرانی رفتاری اجتنابی است که از ناراحتی سرزده ناشی از انگاره­های تهدیدآمیز جلوگیری می­کند. نگرانی شکلی از بیم اضطرابی و ترس از رخدادهای منفی آینده است و در این تئوری یک حالت خلقی متمایل به­آینده برای آماده شدن و تلاش جهت مقابله با بروز رویدادهای نزدیک است (اوپاتل و جرلاخ، ۲۰۰۸). پژوهش­های اخیر روی بازداری و اجتناب از هیجانات بیان می­کند که بازداری از افکار و اجتناب از هیجانات نه تنها فرآیند یادگیری و واکنش­های اضطرابی را تداوم و نگهداری می­کند بلکه درموقیت­های تهدیدکننده سبب بازداری از عمل ودر نتیجه پاسخ های ناسازگارانه­ می­شود (سالترز-پدنالت و همکاران،۲۰۰۴). و این اجتناب رفتاری همراه با حساسیت اضطرابی عاملی مهم در شدت وتداوم علائم GAD است (روسلینی و همکاران، ۲۰۱۱). افراد مبتلا بهGAD در پی این رفتارها تلاش زیادی در جلوگیری از وقوع این واکنش­ها دارند که این موجب پریشانی هیجانات همراه با اجتناب شناختی و رفتاری و کاهش کیفیت زندگی آن­ها می­شود. تئوری های اخیر در زمینه­ی پردازش هیجانی می­گویند تفکر آزاردهنده ممکن است با اجتناب از تجربه­ی هیجان و یا اجتناب از برانگیختگی هیجانی مرتبط باشد در ­واقع افراد مبتلا به GAD ترس بیشتری از پیامد­های منفی محدوده­ی هیجانات نسبت به گروه غیرمضطرب گزارش می­دهند (میچلسون وهمکاران،۲۰۱۱). همچنین در ارزیابی از افکار راه انداز GAD، نگرانی به عنوان یک رفتار اجتنابی برای دوری از ناراحتی انگاره­های تهدیدآمیز آینده مشخصه این بیماران در مقایسه با گروه کنترل برآورد شد (اوپاتل و جرلاخ، ۲۰۰۸).

اجتناب شناختی-رفتاری در OCD

اجتناب تجربی(هیجانی)EA[26] بی میلی به تحمل هیجانات مضطرب­کننده، افکار، یادگارها و دیگر تجربیات بیان شده و فرضیه­ای مهم در تئوری شناختی-رفتاری مثل عملکرد بد باورهای اصلی در مورد افکار ناخوانده به عنوان پیش­بینی­کننده نشانه­هایOCD است (آبرامویتز، لیکی[۲۷] و ویتون[۲۸]،۲۰۰۹). گزارش افراد و نتایج پژوهش­ها نشان می دهد EA بیشتر از استرس­های کلی و عقاید وسواسی در پیش بینی نشانه های وسواسی معنادار نبود اما نقش معناداری در شدت علائم OCD وتداوم آن داشت (مانوس[۲۹]،کاهیل[۳۰]، وترنک[۳۱]،کونلیا[۳۲] و روس[۳۳]،۲۰۱۰). درسطح آسیب شناسی اجتناب شناختی-رفتاری در معرفی بالینی بیماران OCD رایج است. با وجود این ارتباط بالینی توضیحات کمی از اجتناب فعال و وسواس­عملی تشریفاتی بودن[۳۴] در بزرگسالان مبتلا به OCD صورت گرفته است. بر اساس پژوهش صورت گرفته بر روی این بیماران اجتناب رفتاری به وسیله بیشتر از ۲۵% نمونه مشخص شد. موضوع اجتناب و به طورخاص وسواس آلودگی[۳۵] و موضوع اجتناب خواندن-نوشتن[۳۶] با سطوح بالایی از نشانه های وسواس رفتاری-اجباری، سخت­گیری و شدت بالینی از بیماران مقایسه شده در گروه کنترل به دست آمد. بیمارانی که درگیر اجتناب رفتاری از نوع وسواس تشریفاتی اند نشانه های وسواس را با شدت بیشتری نشان دادند (امسی گوار[۳۷]، استورچ[۳۸]، لوین[۳۹]، پرایس[۴۰]، راسموسن[۴۱] و گودمن[۴۲]،۲۰۱۲).

نظام شناختی-عاطفی در OCD

منظور از نظام شناختی-عاطفی در این پژوهش نگرانی، عدم تحمل بلاتکلیفی وحساسیت اضطرابی است. توجه روزافزون به سازه­های شناختی و فراشناختی در تبیین OCD ناشی از نارضایتی از تبیین­های پیشین رفتاری می­باشد که درآن­ها علت وقوع و افزایش اعمال اجباری را به نقشی که این اعمال در کاهش اضطراب دارند، نسبت می­دهند. آن­چه در این اختلال اهمیت بیشتری دارد عقاید زیر بنایی، عوامل شناختی و فراشناختی می­باشند که اغلب نقش میانجی بین افکار ، تکانه­های وسواسی و اعمال اجباری داشته در تداوم اختلال نقش مهمی ایفا می­کنند (برل[۴۳] و استارسویک[۴۴]،۲۰۰۵).

نگرانی

نگرانی فرایندی شناختی است که با افکار مداوم و تکراری در مورد دلواپسی­های شخصی از یک سو و مشکل در پایان دادن به این زنجیره افکار از سویی دیگر، اشاره دارد. به بیان دیگر نگرانی موجب ادامه یافتن نگرانی است، که به طور برجسته ماهیت کلامی و انتزاعی داشته با شک وتردید همراه است (جونگ میر وهمکاران، ۲۰۰۹). بورکوویک وهمکاران (۱۹۹۳) نگرانی را به عنوان «زنجیره ای از افکار و تصاویر دارای درون مایه عاطفی منفی و نسبتا کنترل­ناپذیر تعریف کرده­اند، که بر تلاش برای اشتغال به مسئله­گشایی روانی درباره موضات واقعی یا خیالی دلالت دارد، پیامد­های آن نامعلوم است، اما شامل یک یا چند پیامد منفی می­شود»

نگرانی به ۲ دسته تقسیم می­شود : نگرانی بهنجار و نگرانی آسیب شناختی (به نقل از کوین، اویمت، سیدز ودوزویس، ۲۰۰۸). نگرانی آسیب شناختی بر مبنای فراوانی، شدت، و مدت نگرانی، توانایی در کنترل آن وتداخل در کارکرد افراد، از نگرانی بهنجار متمایز می­شود (ریق[۴۵] وساندرسون[۴۶]، ۲۰۰۴). به بیانی دیگر هنگامی­ نگرانی جنبه آسیب شناختی به خود می­گیردکه مزمن، افراطی وکنترل ناپذیر باشد و به از بین رفتن لذت زندگی فرد منجر شود (کوین و همکاران، ۲۰۰۸).

نگرانی در GAD

طبق ملاک­های DSM-IV نگرانی در تشخیص GAD نیازمند طول مدت ۶ ماهه همراه نگرانی­های شدید و با ۳ نشانه وابسته است که شماری از افراد را با اضطراب معنادار بالینی واجد شرایط این تشخیص می­کند (روسکیو[۴۷]، چیو[۴۸]، روی-برن[۴۹]، استانگ[۵۰]، استین[۵۱] و ویچن[۵۲]، ۲۰۰۷).افراد مبتلا به GAD تمایل زیادی به ناچیز شماری معایب نگرانی دارند، آن­ها براین باورند که نگرانی هدف­های سازنده ای مانند پیش­گیری از پیشامد اتفاق­های بد دارد (شاهجویی و همکاران،۱۳۹۰). بارلو (۲۰۰۲) بر این است که کارکرد اصلی نگرانی، آماده شدن برای مقابله با تهدید­های آینده است ویژگی اصلی آن کنترل ناپذیری آن است. گرایش به ترس از بیان هیجانات مثل اضطراب یک عامل مهم در تداوم نگرانی بیش از اندازه است که از ویژگی­های اصلی در GAD می­باشد. در مطالعه­ای که به منظور بررسی نقش ترس از اضطراب و عدم تحمل بلاتکلیفی در نگرانی انجام گرفت نتایج نشان داد بیمارانی که در موقعیت­های مبهم ترس از اضطرابشان بالا رفت سطوح نگرانی بالاتری در مقایسه با بیمارانی که ترس از اضطرابشان تغییر نکرد تجربه کردند. این یافته­ها حمایت بنیادی برای نقش سببی ترس از اضطراب وعدم تحمل بلاتکلیفی درنگرانی دارد (بوهر و داگاس،۲۰۰۹).

نگرانی در OCD

نگرانی و نشانه­های وسواسی-اجباری مفاهیمی متمایز از هم اند و نگرانی با مفاهیم شناختی OCD به طور قوی تری در مقایسه با مفاهیم رفتاری OCD مرتبط اند. پژوهشی در این موضوع بیان می­کند تمام ۶ مفهوم نگرانی، نشخوار وسواسی، تکانه­ها، شستشو، چک کردن و دقت مفاهیمی متمایز را ثابت می­کند که در این ارتباط و مقایسه نشانه­های وسواسی- اجباری در نگرانی، نشخوارهای وسواسی سهم منحصر به فردی در پیش بینی نگرانی­ها ایفا می­کنند (ریجسورت[۵۳]، املکامپ[۵۴] و ورویک[۵۵]،۲۰۰۱). پژوهش­ها بیان کننده همپوشی مجموعه خاصی از عقاید فراشناخت با تمایلات نگرانی ونشانه­های وسواسی است که این نوع عقاید تمایل به آسیب­پذیری به نگرانی و نشانه­های OCD را نشان می­دهد (ولز و پاپاجرجیوس،۲۰۰۱). همچنین نگرانی در وسواس با توجه به پردازش، شکل، محتوی وعقاید فراشناخت در آن و با در نظر گرفتن پیشینه آسیب شناسی نگرانی و اجبارها در آن پنهان و نامعلوم می­باشد (کامر[۵۶]، کندال[۵۷]، فرانکلین[۵۸]، هادسون[۵۹] وپیمنتل[۶۰]،۲۰۰۴ ). در پژوهشی با هدف بررسی رابطه نگرانی با زیرمجموعه­های وارسی و شستشو اختلال وسواسی-اجباری و نقش آن در بازداری شاخص­های پردازش هیجانی در بیماران وارسی کننده صورت گرفت و نتایج نشان داد که بیماران وارسی­کننده از نظرمیزان نگرانی با وسواس شستشو و بهنجار تفاوت معناداری داشتند اما با گروه مضطرب تفاوتشان معنادار نبود (علیلو،۱۳۸۵). بر اساس نتایج برخی از پژوهش­ها که به منظور مقایسه نگرانی در بین بیماران اضطرابی صورت گرفت تفاوت معناداری بین گروه مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر با گروه مبتلا به اختلال افسردگی عمده و بهنجار در شاخص کلی نگرانی آسیب شناختی وجود دارد. در حالی­که تفاوتی بین این گروه و گروه مبتلا به OCD وجود ندارد. هم­چنین نتایج این پژوهش نشان داد عود افکار منفی از ویژگی­های مهم اختلالات اضطرابی است و این افکار را می­توان شکلی از نگرانی یا وسواس در نظر گرفت. به عبارت دیگر نگرانی/ وسواس سازه­های شناختی بهم پیوسته ای هستند که بر علایم اضطراب تأثیر می­گذارند و سبب تشدید و تداوم اختلال اضطراب فراگیرOCD می­شوند (موریس و همکاران، ۲۰۰۵). در مقابل چلمینسکی و زیمرمن(۲۰۰۳) در بررسی خود مشاهده کردند که نمره­کل پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا به طور معناداری در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر نسبت به گروه کنترل در افراد مبتلا به هریک از اختلال­های اضطرابی دیگر به جز وسواس-اجبار بالاتر است.  بر اساس مطالعات انجام شده شباهت­های زیادی بین این دو اختلال وجود دارد؛ از جمله افکار مزاحم تکرار شونده ، هیجان­های منفی، مشکل حذف افکار مزاحم و سرانجام فقدان کنترل روانی است. لذا نگرانی و وسواس هر دو افکاری عودکننده، تکراری و ناخواسته هستند (لانگلویس[۶۱] و همکاران، ۲۰۰۰). تورنر و همکاران (۱۹۹۳) بر مبنای توصیف هر پدیده تفاوت­های زیربنایی درباره نگرانی و وسواس ارائه کردند. آن­ها نتیجه گرفتند که وسواس و نگرانی با عاطفه منفی رابطه دارند. بعلاوه ۳ تفاوت مهم بین آن­ها وجود دارد: الف) نگرانی با دلواپسی­های غلو شده درباره مشکلات روزمره همراه است، درحالی که محتوای وسواس­ها درباره دلواپسی­های روزمره نیست ب) وسواس­ها مزاحم­تر از نگرانی­ها هستند وج) وسواس­ها اغلب رفتار­ها یا اجبارهای روانی را برای خنثی سازی یا کاهش پریشانی سبب می­شوند، در حالی­که نگرانی­ها باعث چنین اجبارهایی نمی­شوند.

نتایج پژوهش­ها نشان می­دهد افکار مربوط به رویدادهای منفی پیش­بینی­کننده خوشه علائم شستشو و احتمال وقوع رویداد منفی با داشتن فکر آن، پیش­بینی­کننده نشانه­های خوشه علائم وارسی می­باشند. نیز احساس مسؤلیت در قبال افکارمثبت، پیش­بینی­کننده نشانه­های خوشه علائم تردید و احتمال برای خود، پیش­بینی­کننده وسواس فکری می­باشد (بخشی­پور وهمکاران، ۱۳۹۰).

عدم تحمل بلاتکلیفی

تحمل نکردن بلاتکلیفی به این صورت تعریف شده است: سوگیری شناختی که ادراک­ها، تفسیرها و واکنش­های فرد را در موقعیت­های نامطمئن در سطوح شناختی، هیجانی و رفتاری تغییر می­دهد (داگاس، باهر ولاداسر، ۲۰۰۴). عدم­تحمل بلا تکلیفی گرایش افراد به در نظرگرفتن امکان رخ دادن اتفاق­های منفی ناپذیرفتنی صرف نظر از احتمال رخداد آن است (هلاوی[۶۲]، هیمبرگ وکلز[۶۳]،۲۰۰۶). فریستون[۶۴]، هیوم[۶۵]، لیتارت[۶۶]،داگاس ولاداسر (۱۹۹۴) مقیاس تحمل نکردن بلاتکلیفی (IUS )را برای سنجش این سازه و پس از آن باهر و داگاس (۲۰۰۲) نسخه انگلیسی آن را تنظیم کردند. نااطمینانی افراد در برابر بلاتکلیفی ناشی از کاهش آستانه تحمل آن­ها در موارد مبهم، واکنش قوی به ابهام و انتظار پیامدهای تهدیدکننده از موقعیت­های مبهم است. نابردباری در برابر ابهام به رفتارهای کژکاری می­انجامد (ماند جستجوی بیش ازحد برای افزایش اطمینان) و این رفتارها به تداخل در کارآمدی حل مسئله منجر می­شود (داپی ولاداسر، ۲۰۰۸). این افراد درباره حوادث آینده دیدی منفی و نگران دارند و براین باورند که نامطمئن بودن، یک ویژگی منفی است که باید از آن دوری کرد. همچنین آن­ها در موقعیت­های مبهم در عملکردشان مشکل دارند (باهر و داگاس، ۲۰۰۲). الگوی تحمل نکردن بلاتکلیفی که به وسیله داگاس و باهر و لاداسر (۲۰۰۴) توسعه یافته است، نشان می­دهد افراد مضطرب موقعیت­های مبهم را فشارآور وآشفته­کننده درک کرده بنابراین در پاسخ به چنین موقعیت­هایی نگرانی مزمنی را تجربه می­کنند. به باور این افراد نگرانی برای مقابله کارآمد با موقعیت­های ترس­آور و یا جلوگیری از وقوع این حوادث به آن­ها کمک می­کند (برکوویک و رومر، ۱۹۹۵).

عدم تحمل بلاتکلیفی در GAD

انتظار تهدید درآینده­، یکی از علایمی است که برای تمایز افراد مبتلا به GAD و غیر GAD از یکدیگر بکار می رود. افزایش این باور که حوادث منفی آینده به احتمال زیاد اتفاق می­افتند از سازه­های اصلی نگرانی به شمار می­رود که ویژگی اصلی GAD است. میراندا و مان(۲۰۰۷) مشخص کردند که عدم تحمل بلاتکلیفی ممکن است در پیش­بینی سوگیرانه در مورد اتفاقات منفی آینده که در افراد مضطرب مانند GAD یافت شده دخالت داشته باشد. آنها پیشنهاد کردند که عدم­تحمل بلاتکلیفی یک سوگیری شناختی زیربنایی را در پیش­بینی حوادث آینده نشان می­دهد. عدم تحمل بلاتکلیفی  موجب اطمینان این افراد می­شود که در آینده اتفاق بذی خواهد افتاد (میراندا وهمکاران ،۲۰۰۸).

پژوهش­های اخیر نشان ­می­دهند مدل شناختی مناسب­ترین مدل برای مفهوم­ سازی فرایند­های درگیر در GAD است. اگر چه عوامل رفتاری و هیجانی در GAD نقش دارند. به­خصوص عدم تحمل بلاتکلیفی به ۴ عامل در تمایز افراد مبتلا به GAD با افراد سالم اشاره دارد: تحمل پایین در موقعیت­های مبهم، عقاید مثبت درباره نگرانی، اجتناب شناختی و جهت­گیری منفی نسبت به مشکل. به طورکلی عدم تحمل بلاتکلیفی زنجیره ای از نگرانی، جهت گیری منفی نسبت به مشکل و اجتناب شناختی را به هم پیوند می­دهد وهمچنین مستقیما بر جهت­گیری منفی نسبت به مشکل و سطحی از اجتناب شناختی تأثیر می­گذارد، از این رو افرادی که از عدم تحمل بلاتکلیفی بالایی برخوردارند مستعد تجربه­ی نگرانی در سطوح بالا هستند (داگاس و همکاران، ۲۰۰۴). همچنین عدم تحمل بلاتکلیفی با پردازش اطلاعات مربوط به اضطراب رابطه دارد، به طوری­که افراد با درجات بالا از عدم تحمل بلاتکلیفی، یادآوری سوگیرانه برای کلماتی دارند که اشاره به بلاتکلیفی دارد و نگرانی بیشتر و غلوکردن در تهدید و تفسیر موقعیت های مبهم داشتند (میراندا و همکاران،۲۰۰۸).

گرایش بیماران GAD به تهدیدآمیز دانستن اطلاعات نامعلوم، همسان با این نظر است که آن­ها در تحمل عدم قطعیت مشکل دارند (علیلو،۱۳۸۹). نتایج به­دست­آمده از تحقیقات حاکی است افرادی که عدم تحمل بلاتکلیفی دارند ممکن است برای ابتلاء به GAD در خطر باشند زیرا آن­ها تمایل به ۱) تفسیرهای تهدیدآمیز از اطلاعات مبهم دارند ۲) در تعدیل موقعیت­های ابهام­آمیز کارهای کافی انجام نمی­دهند و ۳) هنگامی که مضطربند اطمینان کمی در تصمیم­گیری­های خود دارند (داگاس و رابیچارد، ۲۰۰۷). نتایج یافته­های داگاس وهمکاران (۲۰۰۵) نشان می­دهد عدم تحمل بلاتکلیفی سهم خاصی در پیش­بینی نمرات نگرانی و اختلالGAD دارد. در طی آزمونی که با هدف بررسی نقش عدم تحمل بلاتکلیفی در پیش­بینی واکنش­های وحشت­زدگی در۳ شرایط متفاوت: بدون تهدید، با تهدیدهای قابل­پیش بینی-موقتی و تهدیدهای نامعلوم- موقتی بروی ۶۹ بیمار صورت گرفت، نتایج پژوهش نشان داد عدم تحمل بلاتکلیفی فقط در شرایط تهدید نامعلوم با واکنش­های وحشت­زدگی مرتبط بود و به طورخاص دراین شرایط آزارنده است و در موقعیت­های دیگر چنین نیست ودر ارتباط با رخداد­های میانی بین IU و واکنش وحشت­زدگی در تهدید­های نامعلوم، IU بالا منجر به کنترل ادراک پایین­تر می­شود که در چرخشی منجر به واکنش­های وحشت­زدگی مشابه می­شود (نیلسون[۶۷] و شانکمن[۶۸]،۲۰۱۱). به باورکروهن(۱۹۹۳) تحمل نکردن بلاتکلیفی درباره حوادث منفی به رفتارهایی از جمله نگرانی، وسواس­های فکری، اجبارها وگوش به زنگی به عنوان ساز وکارهای اجتناب یا کنترل می­انجامد. به باور داگاس، باهر و لاداسر(۲۰۰۴) نیز تحمل نکردن بلاتکلیفی بهترین پیش­بین نگرانی وGAD در جمعیت بالینی و غیر بالینی است (به نقل ازجونگ میر، بک و رید، ۲۰۰۹).

عدم تحمل بلاتکیفی در OCD

عدم تحمل بلاتکلیفی و ناتوانی در تصمیم­گیری به عنوان سیمای شناختی هسته­ای اختلال وسواسی-اجباری در نظر گرفته شده است و برخی پژوهش­ها عدم­تحمل بلاتکلیفی در این اختلال را با رفتارهای اجباری وآیینی مرتبط می­دانند، بدین­معنی که افراد شاید اجبارها وآیین­ها را به عنوان تنها راهبرد در دسترس خود برای کاهش آشفتگی مربوط به پیامد احتمالی ترسناک در نظر می­گیرند (ارفعی، قراملکی، قلی زاده وحکمتی،۱۳۹۰). الگوهای مفهومیOCD نقش IUS را برجسته کرده است، نیاز افراطی به یقین وتجربه پریشانی درصورت به­دست نیاوردن یقین. اکستینز، مولدز و مکینتاش(۲۰۰۵) براین باورند که تحمل نکردن بلاتکلیفی می­تواند سازه مرکزی در شماری از اختلال­های اضطرابی باشد OCD مانند GDA با سطوح بالایی از عدم تحمل بلاتکلیفی همراه است ( شیرین زاده، ناطقیان و گودرزی،۱۳۸۸).

 یافته­ها نشان می­دهد بیماران وسواسی نوع وارسی[۶۹]، عدم تحمل بلاتکلیفی بیشتری را از گروه غیر وارسی و کنترل نشان دادند(تولین[۷۰]،آبرامویتز، براجدی[۷۱] وفوا، ۲۰۰۳). بنابراین عدم تحمل بلاتکلیفی به عنوان یک نقص شناختی در اختلالات اضطرابی مثل وسواسی-اجباری نقش مهمی بازی می­کند. پژوهش­ها نشان می­دهند بین گروه سالم و بیماران OCD در نمره­کل عدم تحمل بلاتکلیفی و نیز تمامی خرده مقیاس ها (ناتوانی برای انجام عمل، استرس­آمیز بودن بلاتکلیفی، منفی بودن رویدادهای غیرمنتظره و بلاتکلیفی در موردآینده) تفاوت معناداری وجود دارد. یک توجیه دیگر اینکه بیماران وسواسی اغلب در تردید وشک هستند و نمی­توانند در موقع تصمیم­گیری قاطعانه عمل کنند و این باعث دوری از موقعیت­های مبهم شده و نمی­توانند بلاتکلیفی را تحمل کنند. نتیجه این پژوهش بیان می­کند عدم تحمل بلاتکلیفی یکی از ویژگی­های بیماران وسواسی می­باشد (ارفعی و همکاران،۱۳۹۰). این فکر از نظر بیماران وسواس وارسی تایید شده است از این رو پژوهشی بر روی ۵۵ بیمار OCD، ۴۳ بیمار وسواس وارسی و۱۴ نفر گروه کنترل غیر اضطرابی انجام گرفت. نتایج بیان کننده عدم تحمل بلاتکلیفی بیشتر در بین بیماران وسواس وارسی در مقایسه با دو گروه دیگر بود (توملین و همکاران،۲۰۰۳).

با توجه به یافته­های ادبیات پژوهشی به نظر می­رسد تحمل نکردن بلاتکلیفی ویژگی اساسی­تری در افرادمبتلا به GAD است، اگر چه در دو دهه گذشته نگرانی به عنوان ویژگی شناختی اصلی GAD شناخته شده بود. به نظر می­رسد نگرانی پیامد تحمل نکردن بلاتکلیفی است و از نگرانی به عنوان راهکاری برای مقابله با تحمل نکردن بلاتکلیفی بهره گرفته می­شود. این ویژگی شناختی تحمل نکردن بلاتکلیفی در OCD به وسیله اعمال تشریفاتی و آیین­های اجباری کنترل می­شود. پس می­توان از تحمل نکردن بلاتکلیفی به عنوان ویژگی مشترک  GADو OCD نام برد. عاملی که باعث تمایز این دو اختلال می­شود راهبردهای مقابله­ای برای کاهش بلاتکلیفی است (علیلو،۱۳۹۰). همچنین در پژوهشی که با بررسی مقایسه ای عدم تحمل بلاتکلیفی در بیماران  GADو OCD صورت گرفت، عدم تحمل بلاتکلیفی بطور قوی­تری مرتبط با آسیب شناختی نگرانی ، نشانه­های  GADو نشانه­هایOCD است. در هرحال نتایج نشان داد عدم تحمل بلاتکلیفی ارتباط قوی تری با نگرانی و GAD نسبت به OCD ندارد. علاوه براین افراد مبتلا به   GADو OCD به طور مشترک گزارش کردند عدم تحمل بلاتکلیفی بیشتری نسبت به گروه کنترل داشتند ولی آن­ها اختلاف معناداری از یکدیگر نداشتند (هلاوی و همکاران،۲۰۰۶).

حساسیت­ اضطرابی

حساسیت اضطرابی (AS) اشاره به ترس از نشانه­های مرتبط با اضطراب داردکه از باور افراد در مورد پیامد­های آسیب­رسان شان ناشی می­شود. حساسیت اضطرابی یک سازه با ابعاد چندگانه ترس­های جسمانی، روانشناختی واجتماعی از اضطراب است. پژوهشی با بررسی ابزار ASI-R  و مقایسه در میان بیماران اختلالات اضطرابی و دانشجویان دوره لیسانس نشان داد یک الگوی خاص از ارتباط بین خرده مقیاس­های ASI-R  و آسیب­شناسی روانی مرتبط با اضطراب وجود دارد (دیکن[۷۲] و آبرامویتز،۲۰۰۶). به خصوص حساسیت اضطرابی نشانه آسیب پذیری به برخی بیماری­های اضطرابی است.

حساسیت اضطرابی در GAD

در پژوهشی که با هدف بررسی اثر حمله­های غیربالینی و حملات وحشت­زدگی در پیش­بینی GAD انجام گرفت فقط زمانی که آن­ها در ارتباط با حساسیت اضطرابی و مشکل تنظیم هیجانات بودند عاملی مهم و از عوامل خطر ابتلاء  و پیش بینی کننده GAD بود و این یافته بر حساسیت اضطرابی و مشکل تنظیم هیجانات در GAD تأکید دارد که سهمی بیشتر از عوامل دیگر داشت (تول و همکاران، ۲۰۰۹). ممکن است حساسیت به اضطراب تحت تاثیر تجارب اولیه­ی فرد باشد. محققان پیشنهاد کرده­اند که این حساسیت به اضطراب ممکن است نشان­دهنده­ی یک آمادگی خلقی ارثی برای مشکلات مربوط به اضطراب باشد. به عنوان حمایتی از این ادعا که AS را به عنوان یک آسیب پذیری خلقی ارثی در نظر بگیریم این است که ضریب وراثت پذیری AS، ۴۵/۰ است. به علاوه، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد AS، سایر آسیب پذیری های مشخص شده برای مشکلات مربوط به استرس را پیش بینی می کند (برای مثال؛ برانگیختگی بدنی، و سوگیری های فرایند اطلاعات). مطالعات نشان داده­اند که درجات بالایی از AS ممکن است در افراد مبتلا به GAD وجود داشته باشد. همچنین نگرانی­هایی که از عجز روانی در AS ناشی می­شود به طور ویژه ای با تشخیص GAD است. همچنین نگرانی(WORRY) (ویژگی اصلی GAD) با سطوح بالای AS رابطه دارد. کوکس و دیگران(۲۰۰۱) نشان داده­اند که افراد دارای AS بالا، در برابر افراد دارای AS پایین، به­طور معناداری به علایم GAD در مصاحبه­ی ساختاریافته­یDSM-IV پاسخ مثبت می­دادند. همچنینGAD  معمول­ترین اختلال اضطرابی در بین شرکت­کنندگان دارای AS بالا بود. یافته ها نشان داده اند که ۱۳ درصد از افراد دارای AS بالا، سه سال بعد علایم GAD را نشان داده اند (تول و همکاران،۲۰۰۸).

در مطالعه­ای با هدف بررسی در زمینه­ی آسیب پذیری شناختی- شخصیتی در فرایند تولید استرس و اضطراب دو آسیب پذیری شناختی مستند برای اضطراب مورد آزمون قرارگرفتند: سبک شناختی اغراق آمیز( LCS) و حساسیت به اضطراب (ASI). در این مطالعه ۷۲ آزمودنی مقطع کارشناسی در دو مرحله با فاصله­ی زمانی ۴ ماهه ارزیابی شدند. این تحقیق در حمایت از این فرض که دو آسیب پذیری شناختی به اضطراب باهم تاثیر تولید استرس را تشدید می کنند شواهدی ارایه کرده است. یافته ها نشان دادند که ترکیب LCS   و  ASIباهم، جریان تولید استرس را تشدید می کند. نتایج آشکار کرد که ترکیب این دو آسیب پذیری شناختی نقش قابل­توجهی در تولید استرس در فاصله ی زمانی ۴ ماهه داشته است. این نتایج مهم اند چون اولین تحقیقی است که در مورد اثرات تولید استرس در اضطراب با توجه به سبک های شناختی و حساسیت اضطرابی انجام شده است (ریسکایند وهمکاران،۲۰۰۹). همچنین در برنامه­ای بین افراد با حساسیت اضطرابی بالا که به منظور ایجاد تغییراتی در تفسیر آن­ها از سناریوی مبهم شان صورت گرفت، آموزش مثبت باعث پیامدهای مثبت وتفسیر بعدی مرتبط با AS، همراه با منفی­گویی کمتر وآسیب پذیری هیجانی کمتر در مورد استرسورهای آن­ها بود(استرین من[۷۳] و تیچمن[۷۴]،۲۰۱۰ ).

حساسیت ­اضطرابی­ درOCD

پژوهش­های کمی در ارتباط با حساسیت اضطرابی و علائم OCD صورت گرفته است. در بررسی بر روی نمونه­ای ۶۳۶ نفر از دانشجویان و با کنترل متغیرهای پریشانی ناشی از استرس­های کلی و تحریفات شناختی انجام گرفت، نتایج تحلیل­ها نشان داد که AS پیش بینی­کننده علائم OC می­باشد. بعلاوه ۳ حوزه از حساسیت اضطرابی (جسمانی، اجتماعی و نگرانی­های شناختی) به طور متفاوتی با ۴ حوزه از علائم OC  (آلودگی[۷۵]، مسؤلیت در قبال آسیب[۷۶]،تقارن­[۷۷] و افکار ناپذیرفتنی[۷۸]) مرتبط بود (ویتن[۷۹]، مهافی[۸۰]، تیمپانو[۸۱]، برمن[۸۲] وآبرامویتز، ۲۰۱۲).


پی‌نوشت:

[۱]– McKay,D.

[۲]-Abramowitz, JS.

[۳]– Calamari, JE.

[۴]– Kyrios, M.

[۵]– Radomsky, A.

[۶]– Sookman, D.

[۷]– Angst, J.

[۸]– Gamma, A.

[۹]-Endrass, J.

[۱۰]-Goodwin, R.

[۱۱]– Ajdacic, V.

[۱۲]– Eich, D.

[۱۳]– Stipelman, B. A.

[۱۴]-Rao,N.P.                                                                                                                                                            

[۱۵]-Arasappa, R.

[۱۶]-Reddy, N. N.

[۱۷]-the Perception of Threat from Emotion Questionnaire

۲-McCubbin, R. A.

[۱۹]– Sampson, M. J.

[۲۰]-LAVY, E.

[۲۱]-OPPEN ,P. V.

[۲۲]-ATALAY, H.

[۲۳]-KARAHAN, D.

[۲۴]– C¸ ALISKAN, M.

[۲۵]– thought-action fusion

[۲۶]-Experiential (emotional) avoidance

[۲۷]-Lackey, G, R.

[۲۸]-Wheaton, M, G,

[۲۹]-Manos, R. C.

[۳۰]-Cahill, S. P.

[۳۱]-Wetterneck,  CH. T.

[۳۲]-Conelea, CH. A.

[۳۳]-Ross,  A. R.

[۳۴]-ritualistic avoidance

[۳۵]-contaminant avoidant

[۳۶]– reading-writing avoidant

[۳۷]-McGuire, j. f.

[۳۸]-Storch, E. F.

[۳۹]-Lewin, A. B.

[۴۰]-Price, L. H.

[۴۱]-Rasmussen, S. A.

[۴۲]-Goodman, W. K.

[۴۳]-Berle, D.

[۴۴]– Starcevic, V.

[۴۵]-Rygh

[۴۶]-Sanderson

[۴۷]-Ruscio, A. M.

[۴۸]-Chiu, W. T.

[۴۹]-Roy-Byrne, p.

[۵۰]-Stang, p. e.

[۵۱]-Stein, D. J.

[۵۲]-Wittchen, H.

[۵۳]-RIJSOORT, S. V.

[۵۴]-EMMELKAMP,  P.

[۵۵]-VERVAEKE ,G.

[۵۶]-Comer, j. s.

[۵۷]-Kendall, p. c.

[۵۸]-Franklin, m. e.

[۵۹]-Hudson,  j. l.

[۶۰]-Pimentel, s. s.

[۶۱]– Langlois, F.

[۶۲]-Holaway , R. M.

[۶۳]– Coles, M. E.

[۶۴]– Freeston, M. H.

[۶۵]-, Rheaume, J.

[۶۶]– Letarte, H.

[۶۷]– Nelson, B. D.

[۶۸]Shankman, S. A.

[۶۹]– cheking

[۷۰]– Tolin, E. F.

[۷۱]-, Brigidi, B. D.

[۷۲]-Deacon , B.

[۷۳]-Steinman, S. A.

[۷۴]-Teachman, B. A.

[۷۵]-contamination

[۷۶]-responsible for harm

[۷۷]-symmetry

[۷۸]-unacceptable thoughts

[۷۹]-Wheaton, M. G.

[۸۰]-MahaffeY, B.

[۸۱]-Timpano, K. R.

[۸۲]-Berman, N. C.

دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه